ما درد و به چی میگیم؟ چه چیزایی برای ما دردناکه؟هیچ چیزی دردناک تر از درد قلب شکسته مون نیست دردناک تر از غرور شکسته مون نیست دردناک تر از خورد شدنمون نیست این درد جوریه که آدم از زنده بودنش متنفر میشه آدم از به دنیا آمدنش پشیمون میشه من با این دردا تا کی میتونم دووم بیارم ؟کی به من کمک میکنه؟کی این دردام تموم میشه؟یک هوس بود که که زندگی منو خراب کرد من قربانی هوس بقیه شدم مت قربانی چشمان پر تمسخر بقیه شدم من بازیچه ی چند تا هوس باز شدم
من از درون هزار بار مردم و زنده شدم ولی تا کی ادامه بدم ؟تا کی به این زنده شدن ها ادامه بدم درحالی که فقط زجر میکشم
من پارک جیمین هستم عروسک جئون و دوستاش یه عروسک که هر وقت دلشون خواست باهام بازی کنن و بعد تموم کارشون منو بندازن دور و بعدا دوباره برگردن برا اینکه ببینن اون عروسک هنوزم قابل استفاده اس یا نه
همه یه خانواده ای دارن که ازشون محبت میگیرن ولی خانواده ی حتی نمیدونن بچه ای هم دارن یا نه فقط میدونن از لحاظ مالی مشکلی نداریم ولی کاش بدونن که ما اون پول و نمیخوایم ما اون محبت و خونگرمی و میخوایم ولی حیف
ما هیچوقت خودمون نخواستیم به دنیا بیایم ما هیچوقت درخواست نکردیم خانواده ها بودن که مارو بدنیا آوردن بعضیا با خوشگذرونی یه شبه
بعضیا برای ساختن یه وارث بعضیا برای داشتن یک سرمایه بعضیا هم برای محبت دادن ولی انگار من برای محبت دیدن بدنیا نیومدم فقط یه وسیله بودن
YOU ARE READING
unexpected
Short Storyجیمین پسری که میشه بازیچه ی جئون و دوستاش جیمین پس از هزار بار شکستن آیا بازم ادامه میده ؟ چی میشه داستان این پسر معصوم