chapter1

84 9 1
                                    

اوف الان نزدیک نیم ساعته که آوریل دیرکرده ویه ربع دیگه باید بریم سرکلاس خب راستش ماساله آخردبیرستانیم وهرکاری که دوست داشته باشیم انجام میدیم اوه نگاه کن بازاون پسرخوشتیپه باچندتا دختر دورش داره میاداینجا(زین واردمیشود:دی) اون خیلی خوشگله ولی من اصلادوسش ندارم وفقط باهم همکلاسی هستیم چون مثه اون دخترایه احمق نیستم که دنبال پسرایی مثه این یا اون دوست فرفریش راه بیوفتم
"هی کارول"اون منوصداکردومن بادست بهش اشاره کردم بشینه پیشم
"میبینم که منتظرنشستی حالااین پسرخوش شانس کیه که تو دام توافتاده"اون گفتومن بهش نیم نگاهی انداختم
"پسرنیس دختره"بهش گفتمو اون لبشوبه دندون گرفت
"اوه پس منتظردوست دخترتی آره؟"
"خب راستشو بخوای به تو چه ز..ز...اسمت چی بود؟"یعنی خاک برسره من که اسم اینوفراموش کردم
"زین"گفتوخندید
"نخندزین من جدیم و راستی آخرهفته خونه من پارتیه واگرخواستی بیاچون اون دخترایه احمق خوشحال میشن ببیننت"بهش گفتمو اون سرشوتکون داد
"پس امتحان روز دوشنبه چی میشه؟"اوه خدا این دیگه چه نابغه ایه
"ببین ادایه خرخونارو درنیار شنبه وجمعه بشین بخون تا یکشنبه بتونی بیای به اون دوتادوست احمقتم بگوبیادحالا پاشو ازکنارم برو زودباش"گفتمواون بلندنشدوآوریل داشت میومدسمت من اگردوباره ببینه یه پسرکنارمه قطعابرایه باردوم میزاره ومیره
"سلام کارول"آوریل گفتودست به سینه جلومون ایستادواخم کردوزین ریز داشت میخندید
"سلام"جوابشو دادم وبلند شدم زین هم بامن بلندشد
"خب عزیزم آخرهفته میبینمت دوستت دارم"زین گفتولپمو بوسیدورفت وات دفاک این پسرخیلی عوضیه آوریل چشم غره رفت
"مالیک اینجاچیکارمیکرد" دادکشیدوچندتا ازبچه ها به ما نگاه کردن
"آوریل آروم باش اون اینجاکاری نمیکرداومدپیشم نشست ومنم به مهمونیه آخرهفته خونه خودم دعوتش کردم"گفتمو دستشو گرفتم
"چرا؟تا بتونی باهاش بخوابی؟" اوه خدا آوریل پاک دیوانه شده
"نه عشق من،من هیچوقت بایه پسرنمیخوابم بهت قول میدم حالا بیابریم سرکلاس الان امتحان شروع میشه"گفتمولبشوبوسیدم ورفتیم سرکلاس وازشانس خوب ما هیچ نیمکت دونفره ایی خالی نبودوفقط بقل دست زین واون دوست عوضیش خالی مونده بود
"سلام استاد"گفتموبه در تکیه دادم
"خیلی دیر کردیدکجابودید؟"خانم لاوینگ گند دماغ گفتو اون عینک مسخرشو زدبه چشمش آخه به توچه
"تو ترافیک گیرکرده بودیم"گفتمو زین بلند بلند خندید وای یعنی اگرم کسی متوجه دروغ مسخرمون نشده باشه زین لوش میده
"نیشتو ببند مالیک"اون لاوینگ احمق گفت ومن به زین چشمک زدم ازرویه انتقام
"معنی این چشمک چی بود؟"اوه فاک آوریل دوباره شروع کرد
"آوریل بسه"بهش گفتمواخم کردم
"نه بس نیس توهم مثل یکی ازاون احمقا از این پسره خوشت میاد وبخاطرش حاضری به من خیانت کنی ازنظردخترایه احمقی مثه شما این پسره هات وسکسیه"وای این امروز چش شده
"ببین خانم خانما اول این به درخت میگن واسمم زین دوما من هم هاتم وهم سکسی وکارول رودوست دارم مشکلی داری؟سوما کارول خیلی وقته که بهت خیانت کرده وتوازدنیاعقب موندی"وای خدایامن چیکارکنم زین چی داره میگه
"دفتر"خانم لاوینگ دادزد
"زودباشیدبرید دفتر"خانم لاوینگ گفتو من داشتم میرفتم دفتر
"شمانه این دوتابرن دفتر"لاوینگ گفتو منو کشوند توکلاس وخودش داشت همراه باهاشون میرفت
"خانم اسنیپ شما کلاس روبچرخونید"به من گفت ورفت
"خب دوستان آزاد"گفتمو نشستم پشت میزش وپاهامودرازکردم رومیزوهری اومدسمتم
"خب خانم اسنیپ نمرت شدهB"
"وات دفاک هری؟توچندشدی؟" ازش پرسیدم واگراونAشده باشه میکشمش
"من شدمA" وای نه این غیرممکنه من همیشهAبودم واونB
"فاک یواستایلز"گفتمو داشتم بلند میشدم که پام گیر کردبه میزوهردومون افتادیم


*******************************

خب دوستان اینم چپتر اول ببینید من چقد خوبم>____< هنوز10تا نشده گذاشتم اما شماهاهم نامردی نکنیدا ffمونو معرفی کنید.
توعکس کارول سمت چپ و آوریل سمت راسته

All the love.k.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 15, 2015 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

love in hateWhere stories live. Discover now