به چشمای خمارِ مشکی رنگش که توسط مژههای بلندش سایههایی رو تداعی کرده بودند چشم دوخت و لبخند و لبخند شیطنت آمیزی به روی لباس نقش بست .
ــ چطوره بری حموم و خودتو ارضا کنی تهیونگ شی؟
پسر مقابلش نیشخندی زد و انگشتاشو لای موهای بلندش که به سیاهی آسمونِ شب های پرستاره بود تاب داد .
+ بیب زیادی پرحرف شدی و همینطور زیبا اینقدر تغییر؟! چی باعث شده اینطوری برای من حرف بزنی؟!
لباشو که با رژ مورد علاقه ی همیشگیش رنگین کرده بود به دندون گرفت و لبخند کم رنگی زد .
ــ یه کلمست ( تو)
با شنیدن این حرف لبخند شیطانی زد و کفشای براق مشکی رنگشو از توی پاهاش بیرون کشید و پایین تخت انداخت
ــ کند پیش میری ، دلیلش بالا بودن سنته آجوشی؟!
بلند خندید و عروسک زیباش که لباش به سرخی گیلاس بود رو به سادگی به روی تخت انداخت
+آجوشی؟! از گفتنش پشیمون میشی بیب
ــ زود باش آجوشی تهدیدای توخالی کافیه
با یک حرکت دستاشو به آرومی پشت کمرش برد و زیپ کراپِ مشکی رنگش رو تا آخر باز کرد اما قبل از اینکه عقب بره به آرامی کنار گوشِ عروسکش زمزه کرد طوری که دخترک مقابلش کمی به خودش لرزید و البته که این از چشمش دور نموند
+ارباب یا ددی ؟!
دختر لبخند حریصانهای زد و به چشمای پر از شیطنت پسر مقابلش چشم دوخت
YOU ARE READING
𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐃𝐨𝐥𝐥
Fanfiction↫↫ 𝑺𝒆𝒙𝒚 𝑫𝒐𝒍𝒍 ↬↬ ┓┄⊶ کیم تهیونگ بعد از ماه ها دوری به دلیل سفر کاریش ورژن جدیدی از بیبی گرلِ دوست داشتنیش رو ملاقات میکنه ، اما هیچ فکرشو نمیکرد دخترِ به ظاهر خجالتیش همچین شبی رو براشون رقم بزنه ... ┗┄⊷ ↫ ژانر : عاشقانه / اسمات / ارباب برد...