"میخوای بگی اون پسر سِکیجو عه؟ همون قاتل سریالی مخوفی که نزدیک شش ماهه دنبالشیم؟!"افسر جانگ با دیدن تایید مرد قدبلند مقابلش، خندهی تمسخرآمیزی کرد و نگاهش رو به پسر نشسته داخل اتاقک داد. امکان نداشت اون پسر سِکیجو باشه. حاضر بود روی بیست سال سابقهی درخشانش شرط ببنده که اون پسر حتی توان کشتن یک مورچه رو هم نداشت؛ چه برسه به کشتن پنج نفر، اون هم به ظالمانهترین روش ممکن!
***
"چرا کشتیش؟"
زیر نگاه خیره و تیز کارآگاه اصلی پرونده، پسر تنها ابروهاش رو بالا انداخت و با نگاهی بیتفاوت، و لحنی بدون هرگونه احساس لب زد: "کی رو؟!"
"خودت خیلی خوب میدونی دارم از کی حرف میزنم پارک!"
تنها واکنش پسر در مقابل اون لحن راسخ و نگاه خیره، بالا انداختن شونههاش بود. و همین هم مرد مقابلش رو عصبانیتر کرد.
"ما همین الانش هم ازت مدرک داریم پارک!"
"و منم حقِ سکوت دارم!"
جانگ باید اعتراف میکرد که زیادی اون پسرک دانشجو رو دست کم گرفته بود. کم پیش میاومد کسی روی صندلی مقابلش بشینه و خیرهی نگاه خشمگین و خیرهش، اینطور بیتفاوت از حق میرانداش صحبت به میون بیاره.
"و تا کی میخوای سکوت کنی پارک؟!"
"تا وقتیکه این بازی تموم بشه!"
"چطوری قراره تموم بشه وقتی نه حرف میزنی و نه اجازه میدی برات وکیل بگیریم!"
"نیازی به وکیل ندارم!"
ابروهاش رو داخل هم فرو برد و دستهاش رو روی سینه قفل کرد. نگاه مستقیمش حتی سنگ رو هم آب میکرد و روی اون پسر هیچ تاثیری نداشت! و این عجیب و حتی باید اعتراف میکرد که ترسناک بود!
"کی کمکت کرد بکشیشون؟!"
"نمیفهمم از چی حرف میزنی."
مشتش رو محکم روی میز کوبید و فریاد بلندی زد: "پارک! فکر نکن ما نمیدونیم که تو تمام این مدت چه غلطهایی کردی! ما تو رو توی صحنهی جرم پیدا کردیم! وقتی بالای سر قربانیت چاقو به دست ایستاده بودی و سر تا پا خونی لبخند میزدی!"
و اونجا بود که تنها یک ثانیه، فقط یک ثانیه برق کوتاهی نگاه پسر رو روشن کرد؛ برقی که از دید جانگ پنهان نموند و لحن بیتفاوت بعدش، موهای تنش رو از این حجم از تناقض سیخ کرد!
"پس اگه مدرک دارین چرا منو اینجا علاف کردین؟! ببرینم دادگاه دیگه!"
اون لحن بیتفاوت، اون نگاه سرد و تیره، و اون نیشخند ریز گوشهی لبش که باعث میشد احساس کنه توهم زده، همه و همه برای روانی کردنش کافی بود. به زودی جانگ هم دست به قتل میزد؛ و قربانیش بدون شک کسی نبود جز پسرک زیرک و عوضی رو به روش!
YOU ARE READING
SEKIJO
Mystery / Thriller• • ⋆ 🔪🩸 "پدرت ... چرا کشتیش؟!" "اون ازم خواست! ..." چندین ماهه که قتلهای زنجیرهای وحشیانه، پنجاه و یک میلیون شهروند کشور کرهی جنوبی رو داخل گودال هراس بیانتها...