love and hate . 1

6 0 0
                                    

یجی:یوناااااا این دفعه هم قبول نشدم

یونا:وقتت و تلف نکن یه شغل دیگ رو انتخاب کن چرا همش چسبیدی به نویسندگی میدونی چندسال شد داری برای شرکتای مختلف درخواست میدی دوسال شده

یجی:انقد درخواست میدم تا قبولم کنن فقط برا دوتا دیگ درخواست میدم امم نه سه تا دیگ. اههههههه اصن نمیدونم بزار برینم تو زندگیم تو چیکار داری .
معمولا خواهرا به ادم انگیزه میدن بعد تو هی میزنی تو سرم که تو نمیتونی

یونا :باشه اصن من دیگ هیچی نمیگم هر غلطی میخوای بکن

یجی :ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم، میرم از بیرون دوک بوکی بخرم( بالحن ناراحت )

یجی : 𝚋𝚘𝚘𝚘𝚘𝚖𝚖𝚖𝚖 ( صدای تصادف ) هی چیکار میکنیییی( با لحن عصبانی )

هیونجین : هههههه من؟ من چیکار میکنم؟ یه زره چشاتو وا کننننن تو خلاف اومدی. زنیکه روانی

یجی:کی به این گواهینامه داده؟ واقعا که خیابون دوطرفستتتتت تو یهو پیچیدی جلوم. بعد زنیکه روانی؟ تو خودت روانی الدنگ پفیوز...... بیبببب( فحش بد )

هیونجین :عنتر خانومه و نگا ببین من دهنم و وا کن میرنم به تا

یه مرد ناشناس :بسه هههه تموم خیابون بستین( بیببببب( صدای بوق ماشینا)
یا زنگ بزنین پلیس این قضیه رو تموم کنه یا همو ببخشین برین پی کارتون خوبه ماشین هیچکدومتون هیچی نشده. انگار هردوتون عصبانی هستین و دارین سر هم خالی میکنید

یجی :معذرت میخوام

هیونجین :بیشتر معذرت بخواه

یجی:ببین من دارم احترامتو نگه میدرامااا معذرت خواهی کردم میمردی تو ام معذرت بخوای بریم به کارامون برسیم. میدونی پولدارا فک میکنن از همه سر ترن.......

هیونجین :هوییییی آشغ...........( مرد ناشناس وسط حرف )

مرد ناشناس :تمومشششش کنیننن

𝙼𝚎:هر کدوم رفتن سر کار خودشون

یجی: وای یونا امروز با یه پسره تصادف کردم مقصرم اون بود خیلی خوشگل بود ولی خیلی بیشخصیت بود اول ازش خوشم اومدا بعدش نه

هیونجین : وای منشی جونگ امروز با یه دختره تصادف کردم مقصر اون بود
دختر خوشگلی بود ولی فوق العاده بی ادب بودن

یجی: یونا من میرم به شرکتای دیگ سر بزنم

یونا:باووشه برو.

love and hateWhere stories live. Discover now