࿐ 7 ² 🍃

232 42 0
                                    

-

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

-

جونگکوک نیم ساعت یا بیشتر، انتظار کشید. در حالی که با پریشون حالی اطراف اتاق قدم می‌زد، جیمین در سکوت نشیمن رو جمع کرد. تزیئنات رو توی کیفی ریخت، کیک رو توی یخچال قرار داد و بادکنک‌های هلیومی و پر رو از بالکن بیرون فرستاد و رفتنشون به سوی تاریکی رو تماشا کرد. تمام این کارها رو در سکوت انجام داده بود. نمی‌خواست جونگکوک رو بیشتر از چیزی که بود، خجالت زده کنه.

پسر کوچیک‌تر اما، حتی از دیدن نگاه ترحم‌آمیز جیمین هم حس بدی داشت. فقط با یک نگاه می‌تونست افکار توی سرش رو بخونه. به همین خاطر پس از سپری کردن نیم ساعت، بعد از پنهان کردن کادوی تهیونگ -یه ساعت شخصی ساز شده و مخصوص سلیقه منحصر به فردش- از اتاق بیرون زد. با تیک عصبی‌ای که ناخواسته گرفته بود، پاد رو توی دستش تکون می‌داد.

"شاید قسمت نبوده..." برای خودش زمزمه کرد، اما مطمئن نبود. درست نبود. تهیونگ باید می‌اومد. همه تلاش و برنامه‌هاش بیهوده بود؟ درگیر همین افکار بود که پاهاش موقع گذر از کنار اتاق تهیونگ سنگین شدن. ایستاد. نگاهی به اطرافش انداخت.

"هیونگ؟"

لب‌هاش بی‌قرار پسر رو صدا زدن. چند قدم باقی مونده تا در اتاقش رو طی کرد، و با ضربه‌ای کوتاه، به در زد. صدای بلندی نداشت چرا که جونگکوک نامطمئن بود، اما تهیونگ به هر حال صدا رو شنید. توی تختش نیم‌خیز شد و چشم‌های پف کرده‌اش رو مالید. تمام بدنش از تمرین‌های امروز کوفته بود. همونطور که می‌نشست، دستش رو روی چسب درد پشتِ گردنش کشید.

تقریبا مطمئن شده بود که خبری نیست که دوباره صدا رو شنید. تقه‌ای کوتاه به در. پتو رو کنار زد و روی پاهای لرزونش ایستاد. همونطور که به سمت راهرو می‌رفت، چشمش به ساعت افتاد. از یک و نیم شب گذشته بود. موهای مجعد و دردسرسازش رو عقب داد و مقابل در ایستاد. "کیه؟"

مقابل هم بودن، با دری از جنس چوب که میونشون فاصله می‌انداخت. فاصله‌ای که بی شباهت به دیوار نامرئی میونشون نبود.

جونگکوک گردنش رو کج کرد. "هیونگ..." زبونش رو روی لب پایینی‌اش سر داد و گلوش رو صاف کرد. صدای باز شدن زنجیر در رو شنید. سپس در باز شد و چهره خوابالود تهیونگ مقابل دیدش قرار گرفت. لبخندی احمقانه چال جونگکوک رو به نمایش گذاشت. "سلام.."

Tears of Fears ~|| Kookv AuWhere stories live. Discover now