chapter 3

875 80 80
                                    

هری پاتر : معرفی میکنم بچه ها هری براون ؛ هری براون بچه ها

...





کس کشا بگین خشوقتم







وان دی همه با هم: خوشوقتییییییم


_ آفرین

خب براون جان بفرما تو شیشه

_چشم


_ آفرین پسرم






خب











هری پاتر : آلبرت





...





آلبررررررتتتتتتتت






آلبرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت







انیشتین:ها






_اون یارو که گفتمو آوردی ؟




_ آهان آره آره اوردم




خب بیارش که دیگه کارمون آخراشه شیشه ها دیگه دارن پر میشن






باشه


انیشتین با لگد میزنه در کون اون یارو و میگه :

کس کشگمشو تو شیشه






_ آخخخخخخ خب چرا میزنی ملعون؟




هری پاتر : نه بابا چیو برو توشیشه!

یه دیقه وایسا بینم




البرت؟





_ کیر ؛



چیه بابا گاییدی مارو هی البرت البرت




_ نه آخه کن حس میکنم این اونی که گفتم بیار نیست من گفتم اون یارو قد بلند و جوو

ن و لاغره. این پیر و قد کوتاه و چاقه

تازه اون حدود هیفده هیجده میزد بعد صورتش صاف بود ؛ این چرا این هوا سیبیل داره ؟!!!!




حاجی اسمت چیه ؟





_حبیب هستم چاکر شما




_ البرت من گفتم اسم اون یارو هریه تو رفتی چی برداشتی اوردی ؟



_ آهان هری ؟ من فکر کردم میگی حبیب





خب منو برداشتی آوردی کره ی ماه خب اکسیژن نیست صدا به صدا نمیرسه دیگه کس کش یه جادو مادویی یه چیزی بکن اکسیژن تولید بشه. من با کیسه اکسیژن زندم الان




عه ناموسا ؟

-اره دیگه مگه خودت واسم کپسول نامریی نساختی با جادو ؟


پنج کسخلWhere stories live. Discover now