1.

288 15 3
                                    

"هوه" خیلی استرس دارم؛ قلبم درست مثل یه گنجشگ کوچولوی ترسیده میزنه...نگران از تکرار اتفاقات همیشگی، دست انداختن های تکراری و اینکه عجیب و غریبی ...
یه تیکه از موهامو که جلوی صورتم اومده بود رو آروم بردم کنار گوشم و وارد کالج شدم.از همون اول زمزمه ها شروع شد! "میدونستم"آرم زیر لب زمزمه کردم.رفتم سمت کمدم و بازش کردم، همینطور که داشتم وسایلمو مرتب میکردم متوجه یه دختر بلوند شدم! واو اون چقدر خوشگله! قیافش درست مثل پرنسسای داستاناست، فقط قدش یکمی کوتاهه...ای خاک توی اون سر مبارکت که دیگه کارت به چشم چشرونی دخترا رسیده! ای خاک!
یهو متوجه دختره شدم، بهم لبخند زد و دستشو برام تکون داد! جانم؟؟؟ این الان با من بود؟؟؟ دور و برمو نیگا کردم و دیدم که هیچکی کنارم نی؛ آرم رومو به سمتش کردم و دستمو تکون دادم.یه لبخند دندون نما تحویلم داد و رفت... لیست توی دستمو نگاه کردم،"کلاس 107 با آقای ایوانس"رفتن سمت یه دختره که داشت اروم با دوستش حرف میزد و پرسیدم"ببخشید، شما میدونید کلاس 107 کجاست؟"دختره بهم گفت"برو ته راهرو و بعد بپیچ سمت چپ، دست راستت کلاس 107 رو میبینی"بعدم با تعجب شروع کرد به ذل زدن به موهام!"خیلی ممنون" آروم گفتم و داشتم میرفتم که دختره گفت"استاد ایوانس روی ساعت های کلاسشون خیلی حساسن!"آروم سرمو تکون دادم و راهی شدم. خوب پس باید برم سمت چپ، دختره گفت که این استاد خیلی روی ساعتاش دقیقه! بهتره یکم تندتر برم. سرم همینجور پایین بود که محکم خوردم به یه چیزی و نقش بر زمین شدم:/سرمو آروم تکون دادم و گفتم"آییی،خیلی ببخشید مقصر منم" کتابام که افتاده بود رو داشتم جمع میکردم که طرف مقابلم گفت"معلومه که تخسیر تو بود دختره ی دست و پا چلفتی! نکنه فک کرده بودی مشکل از منه؟"
منو میگی؟ الان باخودم گفتم که لابد میاد میشینه و باهام کتابامو جمع میکنه و بعدم عینهو فیلما یکی از کتابارو باهم برمیداریم و بعدم لاو میترکونیم:/(عجب توهماتی داره!)
ولی الان که این حرفو زد دیگه داغ کردم و آمپر چسبوندم بلند شدم و تو روش نگاه کردم و گفتم"بنده دختر دست و پاچلفتیی نیستم،فقط احترام شمارو نگه داشتم و به جاتون عذرخواهی کردم جناب، همه ی اینا تخسیر جنابعالیه نه بنده؛ متوجه شدید؟!"
اینا رو که میگفتم با نفرت نیگاش میکردم که یهو یکی از ابروهاشو بالا داد و گفت"خب حالا ببینم میشه اینم خانوم کوچولو رو با یه بوسه راضی کرد؟"و دستش رو گذاشت روی گونم! تعجب کردم! این پسره داره چیکار میکنه؟؟؟ یهو به خودم اومدم دیدم داره سرشو میاره جلو منم با تعجب بهش ذل میزدم!!!
----
بچه ها قسمتا کوتاهه ولی تند تند میزارم😐✌️

Believeحيث تعيش القصص. اكتشف الآن