پارت ١

0 0 0
                                    

من پيش هري بودم دستمو گذاشتم تو دستش به من لبخند زد منم به اون لبخند زدم حس خيلي خوبي دارم من به هري گفتم هري ميشه امشب پيشم بموني؟؟؟ گفت هر چي تو بگي گفتم ممنونم عزيزم چيزي مي خوري؟؟؟ گفتم اره من داشتم غذا درست مي كردم كه كنديس زنگ زد من هم داشتم غذا درست مي كردم هم حرف مي زدم من گفتم سلام عزيزم گفت سلام خوبي؟ گفتم ممنون بد نيستم گفت چي كار مي كني؟ گفتم براي هري غذا درست مي كنم گفت منم دارم شام مي خورم گفتم پس برو شام بخور به زين هم سلام برسون گفت باشه گفتم خدافظ گفت خدافظ من به هري گفتم استيك هم اماده شد بيا بخوريم من رفتم نوشابه بيارم ميز رو چيدم گفتم بيا بخور خورديم تموم شد.

Untitled Part 1حيث تعيش القصص. اكتشف الآن