0|She is something

230 39 17
                                    

برای آخرین بار توی آیینه نگاه کرد تا آریششو چک کنه.
یه بار دیگه نیشخندی که باهاش شوی کوچیک همیشگیشو شروع می کرد روبه روی آیینه تمرین کرد و بعد کیف مجلسیشو برداشت.

البته که توی اون کیف چیزهایی بود که حتی نمی تونستی تصور کنی.

قدم هاشو تند برداشت و سوار یکی از اون کب های زرد رنگ که پایین منتظر بود شد.

راننده از توی آیینه بهش نگاه کرد،در واقع خیره شد.

-هتل ساماندرا.
گفتو یه نیشخند تحویل راننده داد.

-باشه.
راننده سریع گفتو یه نیشخند کثیف زد.

" حیف که امشب نوبته یکی دیگس وگرنه می تونستیم یه بازی داشته باشیمو خوشبگذریم."
زیرلب گفتو طوری که راننده نتونه بشنوه.

بالاخره کب جلوی در هتل مجلل ترمز زد.
بعد از پرداخت کرایه پیاده شد و یه لبخند گشاد زد.

" خوبه.اون واسه شب آخرش دست و دلباز شده."
با همون نیشخند همیشگیش وارد لابی شد و کارت دعوتشو نشون داد.

-درسته.شما می تونید تشریف ببرید.

از روی پیروزی نیشخندشو ادامه داد و بعد از برداشتن یکی از جام های شراب نگاهشو چرخوند تا جانسونو پیدا کنه.

پیرمرد خرفت از ته هتل درحالی که روی یه کاناپه ی راحتی که بودنش توی همچین هتلی عجیب به نظر می اومد نیشخند زد.

-اوه،کارا عزیزم.من بی صبرانه منتظرت بودم.

-من بیشتر.

البته که اون از این حرفش خیلی بیشتر از چیزی که جانسون بخواد انتظار داشته باشه،منظور داشت.

-اوه،بزار ببینم.تو امشب با ایم ماسک خیلی زیبا به نظر می رسی.
و با یه قهقهه از جام شرابش خورد.

-درسته عزیزم.

-تو که نمی خوای امشب لجبازی کنی؟
جانسون پیر با یه لبخند کثیف پرسید.

-البته که نه.
و به پیرمرد یه نیشخند کثیف تر تحویل داد.

-خوبه،چون ما امشب می تونیم خیلی خوشبگذرونیم.

-البته که می تونیم.

و دست جانسونو گرفت و از جمعیت خیلی کمی که مست بودند گذشت.

-هی،فکر کنم تو باید یکی دیگه بخوری عزیزم،و قبل از اینکه دست پیرمردو ول کنه جام دستنخوردشو به اون داد.

......

-این اتاق خوبه.مطمئنم ازش خوشت میاد.
جانسون همون طور که سعی می کرد روی پاهاش واسه اینو گفت.

در اتاق باز شد.
-اره،این اتاق رویاهای منه.
اون دختر با یه نیشخند گفت.

البته که بعد از امشب این اتاق مورد علاقه ی اون میشد.

The Xes|| Harry Styles .au.Where stories live. Discover now