تاریکی

46 2 0
                                    



اسکایلر_اره اره همینه!

-_اسکایلر ؟!؟! اون تو یک ساعته چیکار میکنی ؟!؟؟!

فاکککککک !!!

این لعنتیا همیشه باید این موقع بیان ؟؟! وقت نقاشی کشیدنم ؟؟!؟!

تیغه لعنتی و گذاشتم تو جیب جینم و استینای بلیزم و کشیدم باز روی دستام با کف دستم گرفتمشون

با عصبانیت درو باز کردم

اسکایلر_چیه؟؟؟

-معلومه یک ساعته اون تو چیکار میکنی؟

اسکایلر-باید واسه توی حموم بودنمم به شما جواب بدم

به مامانم یه چشم غره رفتم و بدونه درنظر گرفتن ریختش به سمت اتاقم رفتم

اون همینجور داشت به حرف زدن و جیغ جیغ ادامه میداد

اون با کی حرف میزنه؟

درو بستمو همونجا پشت در اتاقم نشستم

دیوارای اتاقم!

نوشتهاش!

عکسای رو دیوار!

همه چیه این اتاق حس خوب بهم میده چون مث خودمه

همه چیش سیاه و سفید و خالی از حسه

به دستام نگاه کردم

سلف هارمای روی دستم مثل خطای نوت موسیقیه

به جیبم نگاه کردم و سریع تیغ و در اوردم

در لعنتیو قفل کردمو نشستم رو تخت و شروع کردم به کشیدن خطای موازی روی دستام

این عالیه!!

بهترین حس!!!

وقتی خالی میشی،وقتی میدونی هیچی مهم نیس،وقتی میگی گور بابای همه

تیغ و انداختم توی سطل کنار تختم و با دستمال کنارم خونای رو دستم و پاک کردم

خودم و پرت کردم رو تخت

با سبک کردن خودم یه نفس عمیق کشیدم ما..

فاک باز صدای لعنتیه این دوتا رفت بالا

-تو لعنتی با این زندگی نگه داشتنت تو یه کثافت هرزه ای!!!!!!!!!

-_پاول خفه شو! من میدونم چیکار میکنم ، تو باید همین الان خفه بشی

- پس تو میدونی داری هرزگی میکنی اره؟

-_لعنتی این تویی که حتی ....

بالشت لعنتیم و گذاشتم رو سرم تا صدای هردو احمقشون خفه بشه ،حداقل برای من

گوشیمو برداشتم که دیدم یه پیام از زین دارم

خب حدسش سخت نیس چون بیشترین کسی ک بهم پیام میده اونه اون پایه همه کارایه که میکنیم

EffectWhere stories live. Discover now