0.4

272 56 22
                                    

Louis:
وارد آپارتمان کوچیکم توی لندن شدم. نگاهی به اطراف انداختم. خونم به طرز فاکواری کثیفه و من‌حتی اهمیتی نمیدم. من برای تمیز کردن همه ی اینا خیلی تنبلم. میدونم که دیر یا زود باید این کارو بکنم ولی یه جورایی ترجیح میدم بعدا انجامش بدم چون متنفرم که تمیز کنم و سعی کنم که تا زمانی که واقعا می تونم همینجوری نگهش دارم.

روی مبل نشستم و به اطراف نگاه کردم. اونقدر کار زیادی برای انجام دادن‌نیست. پس لپ تاپم‌و برداشتم و وارد توییتر شدم. قول میدم که توییتر مثل خونه دوم‌منه چون زمان زیادی رو توش صرف‌می‌کنم.

@louis_tomlinson:سلام گایز!! امیدوارم فراموش نکرده باشید که من فردا ساعت ده یه ملاقات(همون میتینگ! :/) توی لندن انجام میدم!

توییت رو فرستادم و خیی از مردم گفتن که میان. یه چیز ملاقاتای من اینه که هیچوقت بیشتر از شهر رو بهشون نمی گم چون می خوام یه کم بامزه باشه، پس تقریبا برای ۴ ساعت من یه جورایی فقط راه می رم، تقریبا همه جا و فن هارو می بینم که بیرون دنبال من می گردن و بعد از اون من مکانی که تقریبا دو ساعت توش می مونم رو توییت می کنم و با فن هام حرف می زنم.

من خیلی اون هارو دوست دارم و سعی می کنم تا جایی که می تونن ببینمشون، پس یه روز کامل رو براشون کنار می زارم.

@harry_styles: @louis_tomlinson اهمیتی نمی دی اگه منم بیام؟؟(منظورش اینه که مشکلی نداره؟!)

به توییت نگاه کردم و سعی کردم وحشت نکنم چون بیا باهاش رو به رو شیم، من همیشه بزرگترین فاکینگ کراش رو روی هری استایلز دارم و من شاید بمیرم اگر ببینمش چون اون زیباترین انسانیه که تا به حال وجود داشته. مثل اینکه چجوری میشه عاشق هری استایلز نبود؟!

@louis_tomlonson : @Haryy_styles
معلومه که اهمیتی نمی دم. کی به صورت کوچولوی دوست داشتنیت اهمیت میده؟(😐)

توییت کردم و به توییتی که همین الان فرستادم نگاه کردم. امیدوارم اون فکر نکنه من خیلی عجیبم(weird shit نمی دونستم چجوری معنیش کنم://) حتی اگه این چیزیه که هستم. من فقط می خوام که فک کنه من نرمالم و نترسیدم. حتی اگه این چیزیه که الان دارم انجام میدم ولی فقط می خوام باور کنه که نمی کنم.

@Harry_styles: @louis_tomlinson حدس می زنم می بینمتXX

لبخند زدم و از توییتر بیرون رفتم. کی می دونست هری استایلز به من توییت میزنه جدا از همه ی کسایی که دوسش دارن...تعجب می کنم اگه ویدیوهام و دیده باشه چون لعنت اون به طرز فاکواری خجالت انگیزه چون من به طور اساسی به دنیا گفتم که چقدر می خوام بچه ی اون رو داشته باشم...بیخیال اون شاید به همه ی دنیا نگفته باشه ولی به اندازه ی فاک گیه.

Harry:
لبخند زدم و گوشیم رو پایین اوردم. خیلی به خودم برای ساختن یه حرکت کوچیک روی لویی افتخار می کنم. این شاید شبیه یه حرکت کوچیک باشه ولی عزیزم قدم های کوچیک ممکنه باعث شن من با اون حرف بزنم. من قبول کردم که یه کراش کوچولو و تاینی روی اون پسربچه چشم آبی دارم(انگار خودش چند سالشه😒) اون خیلی خوشگله و کاری می کنه قلبم محکم تر بزنه وقتی ویدیوهاش رو می بینم. در مورد کراش کوچیکش روی خودم می دونم و اهمیتی نمیدم که دوستم داشته باشه چون لعنت اون به اندازه فاک خوشگله.

به زمان نگاه کردن و تصمیم گرفتم برم توی تخت. یکم دیره و من همه کارهام رو انجام دادم، به علاوه من باید فردا زود بیدار شم پس می تونم لویی رو پیدا کنم. آره میرم که دنبالش بگردم...ولی اول من به یه قهوه نیاز دارم پس نیاز دارم که قبل از دنبال لویی گشتن داشته باشمش.

لباس هام رو در اوردم و رفتم زیر پتو. چشمامو بستم و گذاشتم تاریکی خواب همه بدنمو بگیره. این احساسی مثله این داره که من برای هفته ها یه شب خواب واقعی‌نداشتم و تمام چیزی که می خوام اینه که برای تمام زندگیم بخوابم.خواب زندگیه.

وقتی بلند شدم ساعت ۹صبح بود، پس لباس پوشیدم و تصمیم گرفتم توی استارباکس صبحانه بخورم قبل از اینکه برم دنبال لویی بگردم. می دونم که اون عادت داره چندتا عکس بگیره و توی توییتر بزاره که نشون بده کجاست و امیدوارانه من می فهمم کجاست قبل از اینکه اون به همه بگه جایی که قراره باشه کجاست. من اون خلوتی که قبل از اینکه توییت کنه رو دوست دارم.

ونس های مشکیم و ژاکتم رو پوشیدم. بیرون هنوز داره برف میادو نمی فهمم چرا لویی یه روز رو وسط زمستونو میزاره برای ملاقات با طرفدارهاش. البته این خوبیه اونو می رسونه ولی به طرز فاکواری سرده.

یه تاکسی تا استارباکس گرفتم و یه مافین شکلاتی و یه لاته وانیلی انتخاب کردم. وقتی گرفتمشون و به اطراف چرخیدم با یه سورپرایز دلپذیر ملاقات کردم. لویی تاملینسون وارد استارباکش شد. اون یه جفت فلاور ونس و یه اسکینی جینز سیاه و یه ژاکت لی پوشیده بود. اون واقعا بی نقص به نظر میاد.

"می تونم یه لاته چای داشته باشم؟" اون پرسید و من لبخند زدم وقتی به صندوق دار گفت که اسمش لویی استایلزه.

"آخرین باری که چک کردم فامیلی تو تاملینسون بود و مال من استایلز. ولی من کیم که بدونم" گفتم وقتی منتظر لاته چای بود. از گوشیش به بالا نگاه کرد و قول میدم اگه می تونستم از صورتش عکس می گرفتم. اون واقعا بی نقص به نظر میاد و بدجور از دیدن من شکه شده.

"تو هری استایلزی"اون با یه جفت چشم بزرگ قابل ستایش گفت.

"و تو لویی تاملینسونی، از بالاخره دیدنت خوشحالم"من گفتم و اون یه لبخند زیبا به من زد.

"تو حتی توی واقعیت خوشگل تری" اون جوری بود که انگار نمی خواست اینو بگه چون چشم هاش بززگتر شد اگه امکانش باشه و من ترسیده به نظر میام. شاید اونم می ترسه که من فکر کنم عجیبه.

"همچنین تو لویی...استایلز" اون سرخ شد و قول می دم اون یکی از زیباترین چیزهایی که تابه حال دیدم. اون خیلی زیبا به نظر میاد.

"لویی استایلز"اونو صدا زدن و اون رفت تا لاته چایشو بگیره. من لبخند زدم و یکم از مافین شکلاتیمو خوردم. می دونم که این صبحونه عالییه.

"حالا به عنوان طرفدارت یه عکس باهات می خوام" من گفتم و اون حتی بیشتر سرخ تر شد. من آیفونم رو بیرون اوردم و ما ۱۰ تاسلفی گرفتیم. اونا خیلی احمقانه بودن ولی لعنت این بامزه بود. مردم به ما نگاه می کردن مثل این که ما به اندازه ی فاک دیوونه ایم. کی اهمیت میده. شما تاحالا این پسرو دیدین؟!

______________________________________

های!😊
من می خواستم پنجشنبه آپ کنم که دیدم چپتر چهارو ترجمه نکردم:/ تا اومدم ترجمه کنم مامانم گفت مهمون داریم بیا کمک-_- مهمونامونم تا امروز موندن://
وقتی رفتن من سریع نشستم ترجمه کردم براتون😊
خواستم بدونین دلیل تاخیر دوباره رو :|||

خب...چه طور بود؟؟؟
مرسی از کسایی که ووت و کامنت میدن😙

#niloo

Youtube (Larry Stylinson)Where stories live. Discover now