پ ن : واقعا معذرت ميخوام من ابن قسمت رو توى نوت تايپ كردم و بعد فهميدم نميشه كپي كرد :/
اين منم . ميلا تقريبا هفده ساله .
از وقتى يادم اعتماد به نفس شديدا پايينى داشتم .
اما خوشبختانه ، من هميشه استعداد فوق العاده عجيبى توى نقش بازى كردن دارم .
ايرانيم .
به دنيا اومده ى استراليا .
تمام زندگيم ارزوى معروف بودن و مدل شدن رو داشتم اما بخاطر داشتن ماذر و پدر ايرانى ، بايد دكتر بشم :/اين هم هريه .
درست مثل من . تقريبا هفده ساله البته يكم بزرگ تر .
بريتانيايي .
يك سال هم نشده كه اومده استراليا.
استعداد شديدى توى گيتار زدن داره و بسيار هم جذابه .دوست مشترك من و هرى ، مونيكا .
دخترى ديوونه و هميشه در حال خنده . جزو دسته ي بازنده ى مدرسه و هميشه لنگ دوست پسر .
بيش از حد با مرام .پ ن : شخصيت هاى بيشتري هم هستند اما الان نميذارمشون !
اماده ايد كه داستان زندگيه منو بشنويد ؟؟؟
YOU ARE READING
Love ?
Fanfictionعشق ... ميخوايد با يه مثال براتون تعريفش كنم ؟؟؟ ليمو شيرين .! درسته عشق مثل ليموشيرينه . كافيه يكم بهش هوا بخوره تا بشه تلخ ترين مايع دنيا !