Ch.2.

636 62 35
                                    

د.ا.د لویی

نه..نه..نه..نه...

این غیر ممکنه..امکان نداره..!!

دوباره لپ تاپ رو روشن و خاموش کردم..نه نشد....وای خدا...بهم کمک کن..!
من قلبم ضعیفه....نزار جوون مرگ بشم..خدایا خواهش میکنم ..خدایا قول میدم که دیگه بابامو اذیت نکنم...

با من اینکارو نکن...!
درست نشد......بلند زدم زیر گریه..سرمو گذاشتم روی میز و هوار کشیدم..

گوشیم زنگ خورد..جواب دادم..نایل بود..!

داد زدم توگوشی..شیون کردم..بیچاره از اون سمت هول شده بود..نمیدونست باید چیکار کنه..!

نایل:چیشده؟!چته پسر ..گوشام کر شد..خوبی؟!

با گریه گفتم

+میگی چیشده؟بیچاره شدم.زندگیم به باد رفت..همه چیزم دود شد رفت روی هوا..حافظه ی لپ تاپم پاک شد..!!!

نایل با سردرگمی گفت
-چی میگی؟!
یعنی چی حافظه لپ تاپم پاک شد؟!کی؟!

داد زدم

+نااااایل ...هکم کردن..!!

سکوت کرد..دهن اون هم قفل شده بود...بعد از چند لحظه گفت

-الان میام..

گوشی رو قطع کردم..دوباره سرمو گذاشتم روی میز و گریه کردم ...!
نیم ساعت بعد زنگ خونمون به صدا اومد.بدون اینکه بپرسم کیه باز کردم..کسی جز نایل نمیتونست باشه..رفتم توی اتاقم..اون هم اومد..

صدای دویدنش به سمت اتاق رو میشنیدم..!

درو باز کردو با صدای بلند گفت

-ترسوندیم لویی..زود باش توضیح بده چی شده..!!

درحالیکه گریم آروم تر شده بود

گفتم

+توی اینترنت بودم..یاهو و فیس بوکم هم باز بودن..داشتم توی فیس بوک دور میزدم..که دیدم یه ایمیل اومد..بازش کردم..چیزی توش نبود..!!

5 دقیقه نگذشته بود که دیگه بعدش نمیدونم چیشد..خاموش شد..!!

وقتی هم ویندوزبالا اومد هیچی توی لپ تاپم نبود..!

نایل کوبید روی صورتشو گفت

-وای خاک به سرم..یعنی همه ی فیلم ها عکسات پاک شد..!

بلند داد زدم

+اونا به درک تحقیق....تحقیقم....امیدم....پاک شد...!

چشمای نایل به طرز وحشتناکی گشاد شدن...

_داری با من شوخی میکنی؟!!

سرمو به سمت بالا تکون دادم یعنی نه..

_فلش؟مموری؟توی اون نریخته بودی؟مطمئنا یه کپی ازش داشتی..!

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 15, 2018 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Hacker Heart (L.S)Where stories live. Discover now