وقتی که ماه در شب گم شد
وقتی که شیر گیاهخوار مرد
وقتی که از شعر ترسیدم
یک قطره خون از دماغم چکید
وقتی جسدی در اسید حل شد
وقتی کسی قبری دسته جمعی کند
وقتی که چشمم باز شد
دیدم خواب بودی
وقتی که ایمان وهم شد
خدا از دنیا رفت
وقتی که نور تابید
و شب چ نعمتی است
وقتی که من ترسیدم
وقتی که از من ترسید
یک قطره خون از دماغم چکید
و من شعر هایم بوی جسد
و من وقتی گریه یادم رفت
و من وقتی من نیستم
و من وقتی دروغ پشت دروغ
شعر میکنم به عشق بارانش
و من وقتی که بیت پشت بیت
شعر میکنم او را به عطر یاس
و من باز شعرم بوی جسد
و من وقتی که این یک شعر نیست
و من وقتی گریه یادم رفت
و من وقتی کاش می مردم
ومن ریه باز نفس بعدی
و من مادرم غمی عجیب
و من تنها کثیف
و من او سکوت
باز یک قطره خون چکید