نصفه شب تشنم شد و خواهر دوقلومو که رو تخت کناریم میخوابه صدا کردم بره برام آب بیاره(چه پرو:/)
اونم گفت خودم باید برم و اون نمیره...
رفتم داخل آشپز خونه...
خواهرم پشت صندلی قایم شده بود...
گفت یه نفر نصفه شب وقتی رفته بود دسشویی اومده بود رو تختش خوابیده بوده...
من فقط داشتم به این فکر میکردم که اون با صدای خواهرم گفته بود خودت برو...
دسشو گرفتمو رفتیم تو اتاق...
فقط میتونم بگم که ترسناک بود...
فک کنم بدش اومد که ازش فیلم گرفتم...
YOU ARE READING
Natural but supernatural
Horrorطبیعت اطرافتو نگاه کن....نمیبینیشون...اونا میبیننت....سعی نکن نگاشون کنی....