Part 4

314 24 15
                                    


شریل سراسیمه دنباله پرونده زین میگشت یهو داد زد
-اهههه فاک لعنتی یکی برش داشته
+گفتم جریان چیه
بریده بریده میگفت
-هی....هیچی لیام بعدا ......بعت توضیح میدم...شتر دیدی ندیدی فهمیدی؟؟
+اکی
با عجله از اونجا اومدیم بیرون و بعد از اون من به سمت خونه رفتم. توی راه خونه روی نیمکت یه پارک اونو دیدم. خودش بود مطمئنم خودشه
رفتم نزدیک دود سیگارشرو خیلی حرفه ای بیرون میداد تا من رو دید گفت
-باز چی میخوای
+یه نخ بده
تعجب کرد یه نخ بهم داد و گفتم
-همینحوری که نمیتونم بکشم بوی
یه نیشخند زد و فندک رو برام گرفت داشتم سیگار رو که روشن میکردم تو چشاش خیره بودم اونم به شعله فندک نگاه میکرد، هنوز اون غم رو تو چشاش میدیدم
-هممم نمیدونستم تو این سن سیگار میکشی
+همممم منم نمیدونستم باید نکشم
یه نیشخند زد و گفت
-بامزه بازی در میاری اره؟
حرفش رو قطع کردم و گفتم
+زین اره؟
به سرفه افتاد
-فاک لعنتی تو اسمم رو از کجا میدونی؟
تا اومدم حرف بزنم گفت
-اهه حتما اون استاد حرومزاده باز زر زده،لیام اره؟
خندیدم و گفتم
+اره
بینمون سکوت بدی بود تا اینکه اون یک پک سنگین کشید منم برای اینکه بهش نشون بدم بلدم یه پک سنگین زدم
-نه بابا خوشم اومد یه چیزایی حالیته
+یس بوی
-خب چی مخوای چرا یه بند به من چسبیدی؟
+میخوام که دوست باشیم
یهو یه چاقوی تیز و خونی از جیبش در اورد و اروم کشید رو گردن خودش جوری که چاقو اون گردنش رو اروم نوازش میکرد
-هنوزم میخوای دوست باشیم؟
به تته پته افتادم اب دهنم رو قورت دادم و سعی کردم خونسرد باشم و گفتم
+اره چرا که نه البته اگه تو بخوای
یه نگاه سنگینی بهم کرد و بدون هیچ حرفی وسایلش رو برداشت و رفت
من هنوز تو پارک نشسته بودم کم کم بارون اومد و اروم اروم شدت گرفت برام هیچ چیز مهم نبود چشمام رو اروم بستم و یه پک دیگه زدم، به بارون اجازه دادم که اروم موهام و صورتم رو نوازش کنه، نوازشی مه بهش احتیاج داشتم
.....
شده بودم موش اب کشیده و سرمای هوا رو احساس میکردم ولی نتونستم به زین فکر نکنم اون چرا به چاقو اونم خونیش دستش بود.
طبق معمول تو فکر بودم دیدم اونور خیابون یه کاباره است منم که ۱۸ ساله واقعا به یک ابجو نیاز داشتم خداروشکر حداقل ریش داشتم یه ذره و گرنه رام نمیدادن. اروم رفتم تو و یه صندلی خالی پیدا کردم نشستم و کولیم رو گذاشتم پایین به دختره گفتم:
+یه وودکا
تو دلم گفتم شت ابجوم شد وودکا ولش به دیکم
دختره لیوان رو پر کرد و هل داد سمتم
صندلی رو چرخوندم و داشتم به رقاصا نگاه میکردم یه یکدفعه دیدم یه قسمت نوشته
-گی کلاب فقط افراد گی
نمیدونستم تو کاباره هم گی کلاب هست یعنی این جا انقدر بزرگ بود
کنجکاو شدم کولیم رو برداشتم و یه دفعه کل وودکام رو سر کشیدم و به سمت در گی کلاب راه افتادم
اونجا هم یه ابجو سفارش دادم میدونستم اگه همینطور ادامه بدم یه چی میشه ولی برا مهم نبود. دوباره صندلیم رو چرخوندم و به رقاصا خیره شدم و حسی نداشتم نمیدونستم مردم چحوری با اینا حتی سیخ میکنن.یه دفعه یه چهره اشنا دیدم.
شت فااااااک این واقعیت نداره
اون زین بود نیمه برهنه بود و یه شلوار به شدت جذب پاش بود.رقاص حرفه ای بود و خیلی خوب حرکات سکس رو انجام میداد
Smut🔞🔞🔞
یک دفعه دیدم من رو دید اروم از اونجا اومد پایین و با یه نگاه وحشی تو چشمام زل زد. یه دفعه پبرهنم رو پاره کرد و لبام رو ولع میخورد نوک سینه هام رو فشار میداد و گاهی هم گوشام رو گاز میگرفت من یهو همونجا شلوارم رو و کند و داشت از رو باکسرم دیکم رو فشار میداد....
یهو به خودم اومدم این چه افکار مزخرفی بوووود که من داشتم؟؟؟یهو دست یکی رو دیکم حس کردم یه پسر مو قهوه ای با چشمای ابی بود، اومد بهم نزدیک شه که من صورتم رو کشیدم عقب ولی اون با دستاش صورتم رو گرفت و لبام رو میخورد،ریزه میزه نبود ولی نمیتونستم پسش بزنم...
من...لیام جیمز پین داشتم در ملع عام توسط یه پسر بوسیده میشدم...
🔞🔞🔞🔞🔞
دیگه داشتم دست و پا میزدم که دیدم یکی اون رو هل داد و محکم خوابوند تو گوشش و بعد افتاد دنبالش. نفهمیدم چی شد کی بود ولی باز به زین نگاه کردم چیییی؟
زین نبودددد؟پس کجاست یعنی اون زین بود؟؟
......
با عجله کولیم رو برداشتم سریع به بیرون کلاب رفتم.هنوز داشت بارون میبارید. دداغ داغ بودم حرارت بدنم رفته بود بالا. هنوز حرکت اون لبای پسره رو حس میکردم ولی اون یکی اون کی بود؟کی بود که میدونست دارم اون زیر جون میدم؟
یهو به خودم اومدم دیدم یکی جلومه.دوباره همون یارو سویشرت سیاه هست
-عممم...دوباره تو؟؟
یه قدم به سمتم برداشت یه قدم رفتم عقب. چاقوی خونین رنگش که حالا داشت با اب بارون از بین میرفت بدجوری تو چشمم بود.یهو چاقو رو چرخوند و منو پسبوند به دیوار و چاقو رو گرفت زیر گلوم
+داد بزنی گلوت رو جر دادم
خفه شده بودم ولی یهو اومدم یه حرکتی زدم و دستش رو گرفتم و پیجوندم و از پشت چسبیدم بهش

+از این کارت پشیمون میشی پین!
بعد سریع محکم زد توی جای جساسم و سریع دوییید
وااات د فااااک بچ یعنی چی اسم مم رو از کجا میدونست؟
اروم اروم به سمت خونه رفتم توی راه یه دختره رو دیدم با موهای بلوند و چشمای سبز و دامن کوتاهش بدجوری تو چش میومد کمی نزدیک رفتم دیدم صدای هق هقش میاد گفتم
-هی خوبی؟
با وحشت نگام کرد بعد اروم یه نفس عمیق کشید
+ببین من گم شدم اینجا مگه خیابون ..... نیست؟
-نه اون پایینه میخوای باهات بیام؟
+عااام ن ماشی دارم مرررسی اقا پسر خب من جیجی ام
یهو یکی از تو ماشین داد زد
*اهااااای جیجی خررررر چیکار میکنی باز؟
+عااام اونم خواخر بیشعورم بلاعه سلام کن بلا لا لا
بعد یه خنده مسخره کرد و بلا با عصبانیت اومد پایین . بلا یه خدتر نسبتا قد بلند با موهای مشکی و پوستی به رنگ سفید برفی داشت.
*جیجی باز زر زدی ولش این مستر سیکس پک کیه؟
یه نگاه به خودم انداختم فاک بارون که باریده بود پیرهنم به تنم چسبیده بود به تنم
-عمم اسمم لیامه
+خب لیام خوشبختم بعدا میبینمت به زودی بای پین
فاک فامیلیم؟؟؟یهو دیدم بلا یه ارنج نسبتا محکم به کمر جیجی زد و گفت
+خداحافظ لیام
-بای
وات د فااک اینجا چه خبره؟اینا کاره کیههه؟؟؟
---------------------------
گایز ببخشید یه چند وقت نبودم و اپدیت نکردم راستیتش یه سری مشکلات واقعا هادی داشتم نت هم نداشتم شرمنده کامنت ها رو که دیدم واقعا تعجب کردم نمیدونستم بعضیا دوسش دارن😂چشم حتما دوباره امشب اپ میکنم💗
(رو اسماتا هم بیشتر کار میشه نگرران نباشین صبر کنین😌👌🏿✋🏿)
امیدوارم خوشتون اومده باشه ووت یااادتون نره

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 20, 2018 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

✨Strange Feeling💫Where stories live. Discover now