چان بین مزه کردن ویسکی خوش رنگش،کمی خم شد و توی گوش بارتندرچیزی زمزمه کرد.بارتندرکمی تعظیم کرد و فردی رو صدا کرد.
ـ جکسون
جکسون؛کار دادن سفارشات رو برعهده داشت.با شنیدن اسمش از طرف مارک،اخرین جام رو به صاحب مستش داد و به سمتش رفت
ـ بله
جکسون بعداز گذاشتن سینی بزرگ روی میز عریض روبروی بارتندر،جواب داد
ـ آقا رو ببرطبقه بالا،پیش ریئس
جکسون سرشو به نشونه ی "بله"تکون دادو جلو رفت وچان پشتش به راه افتاد.
بعداز گذاشتن از ی راهروی باریک که بدلیل نورافشانی بار،روشن و تیره میشد،دری وجود داشت که راه ورود به طبقه بالا بود.جکسون کلیدموردنظرشو ازبین کلیدهای زیادی که داشت،انتخاب کردو درو بازکرد.
بازهم جکسون جلو میرفت و چان پشتش ازپله ها بالا میرفت.
با رسیدن به بالا،چان میتونست احساسات درهم سال گذشته اشو که برای اولین بار به اونجا اومده بود رو دوباره حس کنه.
صحنه دقیقا همونجابود.
چان نگاهش به پسری ریزنقشی داد که روی صحنه با اون میله بزرگ کارهای نمایشی و سکسی میکرد.روی صحنه،اون پسر،نقش ی برده رو بازی میکرد و ی پسر بزرگ تر و با هیکل مردانه از سه پله گوشه صحنه بالا اومد و با توجه به وضعیتش مشخص بود اون قرار بود نقش ارباب رو برای اندک بیننده ها بازی کنه.
پسربزرگتر،موهای برده اشو کشید و اونو روی زمین انداخت و قلاده سگهارو به دهن و گلوش بست و روش نشست و با زدن به پهلوها و باسنش مجبورش میکرد که بهش سواری بده.برده اش پذیرفت اما به سختی میتونست تکون بخوره.
پسربزرگتر،جام کوکتل رو ازدست بارمن،گرفت و همشو یک نفس سرکشیدو جام خالی رو به سربرده اش زد و خون تازه برده روی زمین چکید و تکه های شیشه روی صحنه پخش شد و اون پسرفقط با یک باکستر بود.
پسربزرگتر سرقلاده رو محکمترکشید که باعث شدبرده اش به سرفه بیفته و برای جبران از دست دادن تنفسش،حتی روی شیشه هاهم حرکت کنه.
حالا شیشه ها به بدن بی جون پسرکوچکتر،نفوذ کرده بودندو او رو رنگین کردن.
پسربزرگتر،ازروش بلندشد وبا کشیدن قلاده،اون برده روهم بلندکرد.
اونو محکم به میله زد و تنها حفاظ پسر، از نگاهای شهوت انگیزبقیه رو از بین برد.
کمی زور براش کافی بود تا بتونه اون باکسترکم قیمت رو پاره کنه.
پسربزرگتر، اینبارچندین حلقه به الت برده اش زد تا جلوی ارضاشدنشو بگیره.
همونطورکه برده اش به شکم توی میله فرو رفته بود.
باکستر بنفش خودشو کمی پایین داد و الت بزرگ و سفت خودشو وارد حفره پشت برده اش کرد.
با دیدن وضعیت جسمانیش میشد حدس زد الت بزرگی خواهد داشت اما این نظریه با جیغ های برده و خونریزی بین رونهاش قابل استنباط بود.
پسر بزرگتر بدون توجه به حضارو درد کشیدن برده،ضربه ها ریتم دارخودش رو میزد و از تنگی اون برده لذت میبرد.
YOU ARE READING
• Harsh ⚚
Short Story•وانشات : بی رحم (دو پارت) •کاپل ها: چانبک کایهون چانهون سهبک •ژانر : ارباب برده . اسمات . درام .هپی اند کامل✓ ══════════════════════════ فیک harsh فیکی با ژانر بی دی اس امه. توی وانشاتم (2پارت)سعی کردم نیاز ی ارباب و برده روبطور خلاصه بگم.