چشماشو باز کرد.با دیدن بخیه دستش همه چیزو بخاطر اورد.
اربابش ازش خواسته بود خودشو بکشه و بک بدون چشم داشت پذیرفت.
یادش اومد وقتی تنهاشد.
لیوان تهوع اور رو به میله ها زد و تکه شیشه ها همه جا پراکنده شدند.
تکه شیشه بزرگی برداشت و به رگ مچش نزدیک کرد.
میدونست گناه کبیره ایی داره انجام میده اما قفل مغزش برای جلوگیری از کارش،گم شده بود و اون ناخوداگاه داشت پیش میرفت.اخرین چیزایی که بیاد داشت افتادنش روی زمین خونی بود و فردی که ازش میخواست دووم بیاره.
اشک های لجوجش از چشمهای ریزش پایین اومدند.
میخواست دستشو بلند کنه که با سوزشی اونو روی تخت رها کرد.
سوزن سرم بی رحمانه توی دست رنگ پریده اش فرو رفته بود.
باهر زحمتی که میتونست به جون بخره دکمه کنار تختشو فشار داد و در ثانیه ایی بعد،پرستار میان سالی وارد شد.ـ حالت بهتره پسرم؟؟
پرستار مهربانانه پرسید و بک با تک لبخندی جوابشو داد.
پرستار با دیدن تموم شدن مایع بی رنگ سرم ،سوزنشو از دست بک بیرون کشید.ـ الان میگم دکتر بیاد
بک پرسشی نگاش کرد و پرستار با مهربونی سرشو تکون داد و بیرون رفت.کمی بعد با صدای بازشدن در،سرشو چرخوند و به دکتر نگاه کرد.
ـ حالت خوبه؟؟؟
ـ ممنونم، ببخشید کی میتونم برم؟؟
بک پرسید و کای بهش نزدیک شد.ـ ی دوساعت دیگه شیفتم تموم میشه باهم میریم
بک سریع عکس العمل نشون داد
ـ باهم؟؟؟
کای خندید و کمی با بانددست بک ور رفت
ـ چانیول گفته ببرمت خونه،یادت میاد اتفاق های دیشبو؟؟
بک بخاطر اورد تک تک لحظات رو...همه اونا براش زجراور بودند و زجر چیزیه که ادمها بهتر از بقیه چیز ها اونو بخاطر میسپارن.
بک سرشو تکون داد.ـ چرا اون کارو کردی؟؟
چشمهای بک پذیرای اشک های جدید بود
ـ بهم بگو....بین خودمون میمونه.
کای مصرانه پرسیدوبک کمی تعلل کرد و بعد لب های خشک شده اشو برای حرف زدن باز کرد
ـ ارباب ازم خواست
ـ و تو باید انجامش میدادی؟؟؟
بک با دست سالمش اشک هاشو پاک کرد.
ـ حرف ارباب باید انجام بشه
ـ باید انجام بشه اما نه مرگ تو
ـ اون مرگمو میخواست
صدای کای کمی بلندشد
ـ تو نمیدونی خانواده ات چقد برای بزرگ کردنت زحمت کشیدن،همین دیشب ما چقدر برای زنده موندنت تلاش کردیم و بعد تو براحتی از مرگ حرف میزنی
YOU ARE READING
• Harsh ⚚
Short Story•وانشات : بی رحم (دو پارت) •کاپل ها: چانبک کایهون چانهون سهبک •ژانر : ارباب برده . اسمات . درام .هپی اند کامل✓ ══════════════════════════ فیک harsh فیکی با ژانر بی دی اس امه. توی وانشاتم (2پارت)سعی کردم نیاز ی ارباب و برده روبطور خلاصه بگم.