Life Force

140 15 40
                                    

~ Life Force ~

جرد جنسن رو ندید.

سرشو به طرفین تکون داد، دیوونه وار دنبال چیزی میشگت. دستایی جلوشو گرفتن تا بخوابوننش ولی نفهمیدن. اون جنسن رو ندید.

"آقای پدلکی. لطفا. آروم باشین وگرنه سرم رو درمیارین. با ماشین تصادف کردین. چند دقیقه دیگه میرسیم بیمارستان. خواهش میکنم..."

~ آب بالا میومد. ~

~ جنسن سرفه کرد، آب رو تف کرد و جرد از طرف دیگه ی پنجره بهش خیره شده بود. جرد بیرون ماشین بود. ~

بیشتر دستاشو کوبید و دنیا وحشیانه دور سرش چرخید.
~ چشمای طلایی گوزن در نور کم میدرخشید، چشماش در مه صبح میدرخشیدن. وقتی فرمون رو منحرف کرد تا به حیوون نزنه، همه چیز شروع به کج شدن کرد و و مرگ جهید تا به دیدارشون بره. ~

"جنسن..."

صدایی از فاصله ای دور چیزی گفت. جرد نمیدونست چرا احساس سنگینی میکنه. از فکر اینکه از آب دروامده قلبش آروم گرفت. فکر کردن سخت تر بود.

دنیا پیش چشماش سفید شد.

جرد با بدن لرز بیدار شد. اولین ثانیه ها احساس مبهم بدی بش دست داد. بالشت خیلی سفت بود. تخت باریک بود. پتو باعث خارش میشد.

خاطرات مثل سیل بش هجوم اوردن.

~ گوزن. چرخ های ماشین به شدت پیچیدن. چرخیدن. از روی زمین کنده شدن. دنیا دوباره و دوباره واژگون شد. آب منجمد و... جنسن هنوز توی ماشین بود... و آب به داخل رسوخ کرد، بالا اومد... وای خدا... ~

"جنسن!"

جرد به دور و برش نگاه کرد. تنها بود. یادش اومد که سعی می کرد جن رو نجات بده ولی ماشین خیلی خورد شده بود. گیر افتاده بود. کمک تو راه بود. کمک...

دکمه رو پیدا کرد.

وقتی انتظار می کشید قلبش می کوبید.

جرد رو از لاشه ماشین دور کردن. ندیدش... خدایا.

"آقای پدلکی..."

پرستار وارد شد و نبضشو گرفت. روی سرم چیزی رو تنظیم کرد.

جرد بالاخره حرفاشو ادا کرد:"جنسن؟"
از اینکه بیشتر حرف بزنه خیلی وحشت داشت. نمیتونست به این فکر کنه که به موقع به کمکش نرسیدن. خاطرات به ذهنش هجوم اوردن.

~ جنسن دستشو به بالای پنجره برد و انگشتاش رو به پشت پنجره کشید. چشمای سبز وحشت زده ش داشتن خداحفظی رو فریاد میزدن و من غمگین بودم. ~

"آقای اکلز توی اتاق معاینه ی دیگه تحت درمانه. حالش خوب میشه... آقای پدلکی؟..."

جرد طوری هوا رو به داخل کشید که انگار قبلش داشت غرق میشد. سینه ش درد گرفت، یه طرف سرشو روی بالشت آزار دهنده ش گذاشت، اشکاش روی صورتش جاری شدن، از گریه به هق هق افتاد نمی تونست درست نفس بکشه.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jan 04, 2019 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Life ForceWhere stories live. Discover now