|7|

875 150 27
                                    

بعد از چهار سال دوباره روبروی هم در جنگلی بودیم که هم را ملاقات کردیم

جایی که قراردادمان بسته شد

جایی که روحم را به تو فروختم ؛ به قولت عمل کرده بودی و حال نوبت من بود

به من نزدیک شدی

چشمانم را بستم

نفسهای گرمت را روی پوست سرد صورتم حس میکردم می دانستم قرار است روح من بخشی از تو شود

وقتی لب هایت روی لب هایم قرار گرفت به مرادم رسیدم

برای من این اولین بوسه ی من از سمت تو بود چیزی که مدتها منتظرش بودم

اما برای تو بلعیدن روح من بود







و من بخشی از تو شدم





پایان

Devil's deal [ZiAm]Where stories live. Discover now