سلام.
واتپد و سامسونگ نوت منو گاییدددددددن :|
آره خلاصه اینم پارت سه😂۲۸ سپتامبرمونم مبارک💚💙
عشقتون به پایداری عشق لری *-*ووت و کامنت یادتون نره، مخصوصا کامنت چون خیلی انرژی میده بهم.
4800 words♡
**********
-30 May,Texas-
موسیقی آرامش بخشی که معمولا هرشب با ظرافت تمام نواخته میشد، اون شب جای خودش رو به ضرب آهنگی تند و پرشور داده بود که بلند تر از همیشه توی سالن میپیچید.
آرشه ها با مهارت روی تارهای ویولن کشیده میشدن و انگشتها با سرعت کلاویه های پیانو رو لمس میکردن. نوازنده ها لجوجانه تمام دقت و مهارتشون رو به کار گرفته بودن، تا از میون سر و صدا های موجود در سالن؛ اظهار وجود کنن.
با این حال علیرغم تمام تلاش هاشون، ثمره ی هنر و خلاقیتشون بین قهقهه های مستانه ی حضار، مانند موسیقی متن ملایمی به نظر می رسید.
پیک های وودکا به آرومی به هم برخورد میکردن ، گیلاس های شراب به افتخار همدیگه بالا میرفتن و همه از نوشیدنی هایی که تماماً به حساب هری استایلز بود نهایت لذت رو میبردن.
مبارزه ی حیرت انگیزی که اون شب برگزار شده بود، نیازمند چنین جشن باشکوهی هم بود. هیچکس باور نمیکرد که یه برده ی کم سن و سال و تازه کار برنده ی مبارزه باشه، اما مایکل با مهارت و قدرتش، برق تعجب و شگفتی رو به نگاه تمام کسانی که اونجا حضور داشتن آورده بود.
خیلی از آدم هایی که اونجا بودن، به واسطه ی شرط بندی روی مایکل، پول زیادی به جیب زده بودن و حالا این پیروزی رو با نوشیدنی های مجانی جشن میگرفتن.
دسته ای هم که به خاطر دست کم گرفتن اون پسر متحمل ضرر بزرگی شده بودن؛ گوشه ای ایستاده بودن و با حرص بی وقفه به خودشون لعنت میفرستادن.
و هیچکس به برده ی بیچاره ای که از خشونت وحشیانه ی این مبارزه ها جان سپرده بود، اهمیتی نمیداد. از نظر اونها این به اندازه ی بانگ خروس توی یک سپیده دم تابستونی، عادی بود.
طبق فرهنگ ظالمانه ی اونها، برده ها برای همین به دنیا اومده بودن. برای اینکه تا پای مرگ بجنگن و کار کنن و ثروت ارباب هاشون رو بیشتر کنن.
و اون شب مایکل وظیفه اش رو به خوبی انجام داده بود. اون زنده مونده بود و برای اربابش هری استایلز، سود هنگفتی به ارمغان آورده بود.
YOU ARE READING
★The lord of my heart ★[L.S] & [Z.M]
Fanfiction+پیشم میمونی؟ _آره. +چرا؟ _...نمیدونم. * * * +هیچوقت نگفتی چرا موندی. _فراموش کردی؟ تو ارباب منی. +ولی من دیگه اربابت نیستم. _هستی، تو ارباب قلب منی. قصه ی عشق و اسارت با چاشنی خشونت تارانتینویی Warning⚠...