صدای جیغ کفش های نایکی بازیکن های تیم لس آنجلس لیکرز که به خاطر کشیده شدنشون به کف سالن ایجاد می شد، بین صدای تشویق چیر لیدرها و برخورد تاندر استیک[1] های زرد و بنفش تماشاچی ها بهم، گم شده بود و بازیکن های تیم ممفیس گریزلیز از این همه سر و صدا و شور شوق هوادار ها احساس سرگیجه می کردن.
کوارتر چهارم در جریان بود و اختلاف امتیاز کمتر از 2 بود و به همین خاطر هر چند ثانیه یک بار تیم ها از هم دیگه پیشی می گرفتن.
نگاه عکاس تازه کار روزنامه ی fox sports از پشت لنز دوربینش و توی جایگاه مخصوص عکاس ها، بدون پلک زدن روی پوینت گارد[2] 186 سانتی متری لس آنجلس لیکرز قفل شده بود و کم کم داشت فراموش می کرد باید از صحنه های مهم بازی عکس برداری کنه.
از لنز دوربینش ممنون بود، چون به کمک اون وسیله ی دوست داشتنی می تونست از این فاصله روی اون پسر مو بلوند زوم کنه و از تمام حالت های بدنش موقع دریبل زدن یا پریدنش عکس بگیره.
با در اختیار گرفتن توپ توسط بازیکن های لیکرز، همهمه ی ناگهانی سالن برای بهم نخوردن تمرکز بازیکن ها به طرزی باور نکردنی از بین رفت و صدای برخوردهای متوالی توپ به زمین گوش های همه رو پر کرد.
عکاس جوون زوم دوربین رو بیشتر کرد و نگاهشو روی پوینت گارد شرق آسیایی نگه داشت و دکمه ی دوربین رو فشار داد و چند تا عکس پشت سر هم گرفت.
بازیکن توپ رو با یک دستش به پشت بدنش منتقل کرد و به نفر کناریش پاس داد. توپ بزرگ و نارنجی رنگ به صفحه ی بَک بُرد برخورد کرد و لبه ی حلقه ی متصل به تور چرخید اما پوینت گارد مو بلوند فرصت رو از دست نداد و با یه جهش برای ریباند خیز برداشت...
همه ی این حرکت ها توی چشم های عکاس جوون مثل اسلو موشن به نظر می رسیدن...
درست تا قبل از اینکه بازیکن مو بلوند لس آنجلس لیکرز با تنه ی بازیکن حریف به سمت بنر های تبلیغاتی پرتاب بشه و هیکل درشتش تبلیغ محافظ جایگاه عکاس ها رو نابود کنه.
شاید فقط نیم ثانیه طول کشید که عکاس جوون پیچیدن درد رو توی ستون فقراتش حس کرد و سنگینی چیزی که روی بدنش افتاد، اجازه ی نفس کشیدن رو ازش گرفت.
اعصاب سمپاتیکش باعث فاصله گرفتن پلک هاش از هم و گشاد شدن مردمک های چشمش شدن و تلاش کرد موقعیتش رو تحلیل کنه.
بدنش روی یه سطح سخت که احتمالاً کف سالن ورزشگاه بود قرار گرفته بود و صدای نفس هایی عمیقی کنار گوشش باعث شد صورتشو در حد چند درجه به راست بچرخونه... قفسه ی سینه ش به خاطر جسم سنگین روش تیر می کشید اما چشم های وحشت زده ش اجازه ی تمرکز بدنش رو روی این درد نمی دادن...
پارک چانیول بازیکن تیم لس آنجلس لیکرز روش فرود اومده بود و این موقعیت برای توجه کردن به دردی که توی تمام نقاط بدنش می پیچید، زیادی شوکه کننده بود.
YOU ARE READING
.• 𝙈𝙖𝙮𝙗𝙚 𝙒𝙞𝙩𝙝 𝘼 𝘾𝙪𝙥 𝙊𝙛 𝙘𝙤𝙛𝙛𝙚𝙚 •.
Fanfiction☕️﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🏀📸𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜☕️ ☕ وانشات: شاید با یک فنجان قهوه 🏀 ژانر: رمنس، درام، اسمات. ☕ کاپل: چانبک 🏀 وضعیت: کامل شده ☕️﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🏀📸𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜☕️ با عشق برای روز چانبک 💕