truth or dare

153 11 3
                                    

وقتی جنسن منو دید به سمتم اومد و دستشو پشت کمرم گذاشت و بعد از سلام کردن ،گونم رو بوسید که یکی از خبرنگارا داد زد :شما با خانم جنر قرار میزارید آقای اکلس؟؟؟

یکی دیگه هم داد زد میشه ازتون عکس بگیریم؟

بعد از گرفتن چند تا عکس وارد کلاب شدیم ...

باهم به طرف میزی که خواهرام و مامانم بودن رفتیم...

خب اون واقعا متعجب شد وقتی کلویی رو دید چون اصلا به خودش نرسیده و فقط یه لباس گشاد با یه شلوار معمولی پوشیده!حتی آرایش هم نکرده بود!...

مامانم با دیدن جنسن اول شوکه شد ولی بعد لبخند بزرگی زدو  بلند جوری که صداش و جنسن بشنوه گفت:جنسن عزیزم اینجا چیکار میکنی؟!!

چشمامو گشاد کردم با تعجب به جنسن که لبخند مغروری زدو به طرف مادرم که آغوششو برای جنسن باز کرده بود رفت...

منم به کیم و کندال ،کورت وکارا سلام کردم و بغلشون کردم ...

به کانیه و اسکاتو هری،دریک و ترویس و تایگا هم سلام کردیم...

کلویی کاملا بیحوصله به صحبت های بین کریس و جنسن گوش میکرد...

جنسن به طرف کلویی رفت با اون دست دادو با بقیه هم همونطور سلام و احوال پرسی کرد...

ما هم کنار اونها نشستیم ...

صحبت رو من شروع کردم:خب وضعت چطوره؟دوست دختر و این حرفا؟؟!

خندید و سرشو به مبل تکیه داد و گفت :هیچی ،یکی هست ولی فعلا زوده بخوام باهاش قرار بزارم...

و بعد نگاه معنا داری بهم انداخت .

قلبم درد گرفت،یه دختر دیگه؟پووفففف...

سرمو تکون دادم...

جنسن ادامه داد:تو چطور؟

بهش نگاه کردمو سعی کردم ناراحتیمو پنهان کنم...

با صدای تقریبا گرفته گفتم:من...من که تا حالا با کسی نبودم ...پس خبری نیست!

تعجب کرده بود ولی از روی میز لیوان اسکاچشو برداشتو یک قلپ ازش خورد...

منم از ویسکیم کمی خوردم‌‌‌...

با دیدن جرد و میشا و مارک تعجب کردمو زودتر از جنسن از جام بلند شدم تا به سمتشون برم...‌

به جرد نگاه کردمو گفتم:هی جرد ،هی میشا،مارک شماها اینجا چیکار میکنید؟

جرد و میشا رو بقل کردم و بعد به طرف مارک رفتمو با تعجب رو به جرد گفتم:اینجا چیکار میکنی تو؟!!!

جرد لبخندی زد و به پشتش اشاره کرد،من با دیدن اون دختر اصلا متعجب نشدم ولی...اون میخواد اینجا باهاش بره قرار؟؟؟؟!!!😳

another oneWhere stories live. Discover now