• (تیونگ)جهیون سرش تو گوشیش بودو مارک زیر چشمی نگاش میکرد
لبمو کج کردم و منتظر بودم ببینم جهیون چیکار میکنه
مارک بهش نزدیک شد و تو گوشیش سرک کشید
جهیون بهش لبخند زدو گفت: اینو ببین
مارک به گوشی جهیون نگاه کردو باهم زدن زیر خنده
چشای مارک از ذوقش برق میزدداشتم از فوضولی میمردم یعنی چی تو گوشیش بود که انقدر خنده دار بود
جهیون از جاش بلند شدو بلند گفت: پسرا بیاید فیلم ببینیم
از پله ها رفتم پایین و رفتم تو آشپزخونه و کلی خوراکی اوردم
نشستم کنار مارک و خوراکی هارو گذاشتم رو میز و تکیه دادم به مبل
هه چان و یوتا اومدن پایین
جهیون تلویزیونو روشن کرد و باهم داشتیم فیلم میدیدیم
به گردن مارک نگاه کردم
آب دهنمو قورت دادم چشامو دزدیدم: نه تیونگ الان وقتش نیست
انگار تمام وجود من بهم میگفت...اون باید فیلم ببینه و تو اونو
لبامو آویزون کردم
خنده ی فیکی زدم
دستمو گذاشتم رو پاش: من میرم بالا بخوابممارک تو اتاق من میخابید
نشستم لب تخت...لبام آویزون بود...باید فکر میکردم چجوری بهش بفهمونم که دوسش دارم.. کاغذو خودکار اوردم
خودکارو بین لبم گذاشتم
با خودکارم زدم به تخت...یه ریتم خاصی تو ذهنم بود
میخاستم رپ بنویسم
لبخند زدم شروع کردم نوشتن
توی لیریک غیر مستقیم به مارک اشاره میکردم ... از کیوت بودناش...از خنده هاش...از رپ خوندناش...از این که باهم خیلی وقت میگذرونیم و باهم همکاری میکنیمو آهنگ مینویسیم... وقتی تموم شد
دفترو باز گذاشتم زو تختش و خودکارو بین دفتر گذاشتم
لبخند زدمو رفتم رو تختم خوابیدم و پتومو کشیدم تا رو گردنم
...
وقتی مارک اومد تو اتاق چشامو بستمو خودمو به خواب زدم
مارک دفترو برداشت و با ذوق نگاش کرد
چشامو یواشکی باز کردم
آروم خندید
دلم میخاست برم لپشو بکشم...خنده هاش خیلی کیوته
مارک دفترو گذاشت رو میز
چراغو خاموش کرد و آروم چشام روی هم اومدنو خوابم برد
...........................خوب خوب سلام اولین مینی فیک پیج😎😍
کاری از نویسنده خوبمون nihoo
امیدوارم خوشتون بیاد
بوس🥰
YOU ARE READING
l want my mitual love ||taemark||
Fanfictionمینی فن فیک کاپل: ته مارک نویسنده:nihoo ایدی اینستاگرام: IG:nct.fanfiction