l want my mitual love ||taemark||

4

(جهیون)
(اینجا خودتونو ایمجین کنید)
خورشید داشت غروب میکرد
آسمون خیلی قشنگ شده بود
از صبح داشتیم فقط تمرین میکردم
با ا/ت قرار داشتم
میخاستم براش گل بخرم
بدون هیچ حرفی از استودیو رفتم بیرون و از گل فروشیه کنار استودیو یه گل رز قرمز گرفتم و دوباره برگشتم استودیو کنار بقیه
مارک چپ چپ نگام میکرد...اینو درک نمیکردم چرا قیافه ی ته انقدر شبیه علامت سوال بود...تا حالا ندیده یه نفر برا دوست دخترش گل بخره؟
نمیتونستم صبر کنم تا ببینمشو بغلش کنم
چشمم به مسیری بود که قرار بود از اون طرف بیاد
با بقیه ی پسرا سر خیابون ایستاده بودم
اونا منتظر ون بودن که برن خوابگاه ولی من دنبالشون نمیرفتم چون قرار داشتم
نگاه های سنگین مارکو حس میکردم...چرا با قرار گذاشتن من مشکل داره :/
بعد از ۱۵ مین تو سرما ایستادن بالاخره رسید
با لبخند نگاش کردم
دستامو باز کردم که بپره بغلم
از رو زمین بلندش کردمو چرخوندمش
گونشو بوس کردم و از پشت کوله ی یوتا گلو برداشتم و بهش دادم: امیدوارم گل از خوشگلیت خجالت نکشه
آروم خندید و گلو از دستم گرفت
جلوی همه ی پسرا روی پنجه های پاهاش ایستاد و روی لبمو بوس کرد
بغلش کردم زدم زیر خنده: کیوتی
‏‮
‬‏‪تیونگ
میدونستم قراره چه اتفاقی بیوفته...خب اگه مارک هم جلو چشم من قرار بزاره قطعا شکست عشقی میخوردم
بدنم عرق کرده بود و زل زده بودم به مارک که خیلی ناراحت شده بود
همه منتظر ون ایستاده بودیم
توی چشمای جهیون برق خاصی برای ا/ت بود
اون دوست دخترشو خیلی دوست داره ولی مارک چی؟ کاش مارک میفهمید من چقدر دوسش دارم
همینجوری که ایستاده بودیم دیدم ا/ت داره میدوه سمت جهیون....
اوکی میدونم صحنه ی رمانتیکی بود ولی مارک فاکینگ ناراحت شد و همون موقع پشتشو بهشون کردو سریع سوار ون شد
مارک نشست تو ماشین و کلاهشو کشید تو صورتشو هندسفیری گذاشت تو گوشش
با ناراحتی نگاش کردمو نفسمو دادم بیرون
داشتم فکر میکردم وقتی رسیدیم خوابگاه چی بهش بگم و چیکار کنم که همه چی عوض بشه...

.......
ممنون که به این فیک عشق میدین 🥰🥰

اپ بعد 20 ووت 😊
نگین زیاده شما میتونین مطمعنم فقط یخورده از سایلنتی در بیاین اوکی میشه 😂