15

663 141 15
                                    

*یکی میاد که با لویی لاس بزنه*
یکی-دردت گرفت؟
لویی-چی؟
یکی-دردت گرفت وقتی از بهشت افتادی؟
*هری خیلی دارک از پشت سر لویی ظاهر میشه *
هری:نه*دستاشو دور کمر لویی میذاره* چون من اون پایین منتظر بودم تا بگیرمش

Laryy diary [Persian Translation]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant