- خب پس الان قراره چی کار کنیم ؟
جونگ کوک پرسید و به یونگی نگاه کرد . یونگی داشت بهش نگاه - تو جدی ای - رو میداد که برای پسر بیست و یک ساله خیلی آشنا بود !ساعت تازه نه شب بود و یک عالمه از فن های ومین عصبی شده بودن و در مورد لایو میدونستن و دیوونه شده بودن . چندتاشون حتی کوک بودن . اونا در مورد افکار جونگکوک خوشحال نبودن . گوشی جونگکوک هر لحظه زنگ می خورد و باعث شد که اون گوشی رو خاموش کنه تا اشتباه احمقانه اش رو فراموش کنه !
- ما ؟
یونگی با ابروهای بالا رفته از مکنه پرسید .- تو قرار خودت اینو درست کنی ! شاید پنهان شدن ایده بهتریه ! چون که تو توش خیلی خوبی !
یونگی گفت .جونگ کوک فقط سرش رو با لبخندی تکون داد !
- تو درست میگی من خیلی توش خوبم ! بهتره که نصیحتت عمل کنم و انجامش بدم .
هوسوک تمام توجهش روی بحث بود و بلند شد و سرش رو تکون داد .
- نه کوک ! تو باید با این تنفر رو به روشی ! اونم اینکه ممکنه حتی فنهای خودت برعلیه توشن !
هوسوک گفت .- اگه اون کار رو بکنه من مطمئنم تهش یجوری گند میزنه !
یونگی گفت و باعث شد پسر جوون تر لباش رو جلو بده و یه -هی- کوچیک به هیونگش بگه .- بیین من نقشه ی یونگی هیونگ رو ترجیح میدم ! بزاریم همه چی از یاد ها بره و جو یکم درست شه و بعد با یه ویدیو برگردم مثل اینکه هیچی اتفاق نیافتاده !
جونگکوک همونطور که با یه لبخند می ایستاد گفت . هوسوک بهش یه نگاه ناموافق داد ولی هیچی نگفت . اون میدونست جونککوک چقدر لجبازه و توی حس و حال سرکله زدن باهاش نبود !- فقط بدون که ممکنه مردم رو بیشتر ناراحت کنه اگه با اون نقشه بری ! فقط دارم بهت میگمش !
هوسوک گفت .- خوب ساعت نه عه ! من میرم بخوابم ! پس شب دو تاتون بخیر !
اون قبل از اینکه برای هر دوشون یه لبخند سانشاینی بزنه گفت و به سمت پله ها رفت .توی پذیرایی الان فقط جونگکوک و یونگی بودن که ایستاده بود . یونگی اونجا داشت به هوسوک و چیزایی که گفته بود فکر میکرد درحالیکه جونگکوک مطمئن بود که قراره با نقشه خودش پیش بره .. که برای چند روز غیبش بزنه !
- شب بخیر هیونگ !
جونگکوک بعد چندلحظه سکوتی که اونجا بوجود اومده بود گفت !- شب بخیر کوک !
یونگی قبل از اینکه خمیازه ی کوچیکی بکشه گفت . سر و کله زدن با جونگکوک شغل استرس اوری بود که اون حتی براش ثبت نامم نکرده بود وقتی میخواستن با هم زندگی کنن !جونگکوک خیلی خوشحال به اتاقش رفت .. مثل هر شب عادی ای ! انگار نه انگار که به همه اعتراف کرده بود که از تهیونگ خوش نم.. نه .. ازش متنفره !یه بخشی از اون براش اصلا مهم نبود کهبگه ! تنها چیزی که براش مهم بود این بود که چه ریکشنی اونا نشون میدن ! فن هاش ! اون به افکار و نظر های ومین ها کمتر اهمیت میداد !
YOU ARE READING
Kim Taehyung Sucks || VKook
Fanfiction[ کیم تهیونگ مزخرفه ] پایان یافته ژانر : فان / درتی تاک / رمنس / تکست / اینستاگرام / امپرگ کاپل : اصلی - ویکوک ؛ فرعی - سپمین ، نامجین وقتی که جونگکوک بی حواس نظرش رو درمورد یوتیوبر معروف کیم تهیونگ جلوی میلیون ها از فن هاش توی لایو یونگی میگه! Or...