خوناشام

118 17 22
                                    

یعنی واقعا اون پسره که زین مالیکه چی فکر کرده؟
جورجیا"وای الیزا خیلی اشتباه کردی اون دهنت و سرویس میکنه"
الیزا"بذار ببینیم چه گوهی میخواد بخوره؟"
تالیا"ببین اون ی.."
الیزا"ی چی خودش کرمش گرفته و کرمش به من سرایت کرده،حالا بچرخه تا بچرخم"
د.ا.ن زین
اون دختره فکر کرده کیه؟
من دارم خودم و کنترل میکنم وگرنه میتونم سه سوت کارش و تموم کنم
لیام"میخوای چیکار کنی؟"

زین"لیام ی دلیل مزخرف نیاز نیست شاید این دختر واقعا همون باشه همونی که خونش به دیمن قدرت میده تا ما رو داغون کنه و از ی طرف هم امکان داره که باهاش بجنگه و شکستش بده من بوی خون خوبش و از اینجا هم حس میکنم"

لیام"اگه نباشه چی؟ اگه ما اشتباه کنیم چی؟"

زین"اگه نکنیم چی؟"
من نمیدونم ولی اگه همون باشه باید زودتر دست به کار بشیم

دختر خوشگلیه و درسته که ازش خوشم میاد ولی من ی خوناشام هستم میتونم با قدرتی که دارم کاری کنم مجبور شه هرکار میگم انجام بده ولی باید از ی طرف مواظب باشم تا عاشقش نشم چون که ما خوناشام ها باید مواظب احساساتمون باشیم چون ممکنه به عشقمون صدمه بزنیم من نمیخوام اون اتفاقات دوباره تکرار شن

هری اومد از ی طرف دوست صمیمیم ولی از ی طرف بزرگترین دشمنم ی چیزی درمورد هری هست که من و خیلی نگران میکنه من پسر ونوس ملکه اونجا هستم و ی ماموریت دارم که دیمن پیدا کنم و بکشمش توی پیشگویی که برام اتفاق افتاده میگه که من با عشقم میر اونجا و ما موفق میشیم بزرگترین و ابرشرور ترین خوناشام و شکست بدیم

هری" واو پسر اون دختر خیلی هاته"

زین"نگو که الیزابت و میگی هری؟"

هری"احساس دفعه قبل و دارم ی اتفاقی که قبلا افتاده دوباره قراره تکرار بشه"

و ی نیشخند رو لبش اومد

زین"تو دنبال جنگی یا ارامش؟"

هری"زین من کسی نیستم که مثل تو توی ی خونه بزرگ و استثنایی بزرگ شده باشم و همه کار ها رو بلد باشم اون تویی تویی که باید جنگ و تموم کنی ولی من انتظار نداشته باش کاری که میخوای و انجام بدم"

هری واقعا پسر جذاب و البته باهوشه

هری"تو هم بوی خون و احساس میکنی فقط خوناشام های اصیل هستن که این رو حس میکنن حد ما اونه اون موجب مرگ میشه ما باید هرجور شده این دختر بکشیم و کوچیکش کنیم با تحقیر کردن شاید دیمن اون باشه"

هری شاید راست بگه شاید اون ما رو به کشتن بده ولی شایدم نده:-)

نایل"من که میگم اول باید یکیمون باهاش وارد رابطه بشه ی روز به بهانه...."
د.ا.ن الیزا

خوب مالی پسر خوشتیپ و جذابیه اما وقتی جلو همه دیدم بهش حس خیلی خوبی بهم دست داد تا اون باشه با من درنیافته لعنتی سکسی داشتم میرفتم سمت کوچه ای که همیشه ازش میرم خونه که خوردم به یکی و اون شخص کی میتونه باشه جز...




سلااااام من بعد از چند مدت طولانی برگشتم امیدوارم از داستان تا الان راضی بوده باشید و اینکه خیلی دوستون دارم سال نوروزی و خدمت همتون پیشاپیش تبریک عرض میکنم و از دوستای گل دوست داشتنی من که داستانم و میخونن ممنونم و راستی کاملا اجازه فش دادن به من و دارید و معذرت میخوام نبودم کتک، فش و... به من ازاد است
Love u all
S.A.M.

Everything Has ChangedWhere stories live. Discover now