شام با هری و زین؟

115 10 13
                                    

بچه ها من پارت پیش اشتباه نوشتم که یتیم خونه منظورم خونه ای بود که با پدر و مادرش زندگی میکرد که بعدا باهاشون بیشتر اشنا میشید
______________________________________________________

*همیشه نمیشه که از ی نفر متنفر بمونی شاید تنفر به بزرگترین عشق دنیا تبدیل بشه*

د.ا.ن الیزابت
به راحتی جمعه شد و قرار بود امشب برم رستوران تا با هری و دو سه تا از دوستاش غذا بخوریم و بیشتر اشنا شیم بهترین لباسم و پوشیدم این من بودم؟ الیزابت از وقتی از منچستر جدا شدیم و اومدیم اینجا بخاطر نامادریم همه چی عوض شد من از اول عمرم با اون بزرگ شدم همه قاچاقچیا از پدرم کلاهبرداری کردن و یکی از میلیاردر های منچستر و به خاک سیاه نشوندن و الان ما نه اینکه فقیر ولی از اون زندگی لوکس به ی زندگی تو محله های خیلی کوچیک لندن با همسایه های فضول و حرف دراور(تهران و ندیدی خواهر من) رژلب قرمزم و برداشتم و به لبای بیجونم کشیدم این رژلب با لباسی که پوشیده بودم ست بود ی لباس مشکی که تا بالای زانوهام بود و استین های بلند و شیک داشت و بدنم و خیلی خوشگل نشون میداد با ی جوراب شلواری مشکی

ن الیزابتبه راحتی جمعه شد و قرار بود امشب برم رستوران تا با هری و دو سه تا از دوستاش غذا بخوریم و بیشتر اشنا شیم بهترین لباسم و پوشیدم این من بودم؟ الیزابت از وقتی از منچستر جدا شدیم و اومدیم اینجا بخاطر نامادریم همه چی عوض شد من از اول عمرم با او...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

و واقعا خیلی جذاب بود ریمل و برداشتم و رو مژه هام کشیدم بعد خط چشم و به صورت گربه ای کشیدم به روبه بالا و موهامو که تا الان جمع کرده بودم و باز کردم و با اتو صافش کردم و ریختم ی طرف شونم و به خودم تو اینه قدی اتاقم نگاه کردم من دلربا شده بودم کیف مشکی با کفش پاشنه بلند مشکیمو برداشتم و از پله ها رفتم پایین و اینطور بود که نامادری عنم جلوم ظاهر شد

مرلین"کجا داری میگی الیزابت؟"

الیزابت"تو که مادرم نیستی و من به تنها کسی که حساب پس میدم بابامه نه تو"

مرلین مثل همیشه اخماش و تو هم کشید و اومد سمتم دست راستم و گرفت و تا خواست چیزی بگه برای گوشیم پیام اومد

«بیا بیرون خانم پترسون»

دستم و از تو دست اون زنیکه کشیدم بیرون بی توجه به غرغراش از خونه اومدم بیرون ی پسر از پشت به ماشین تکیه داده بود اگه هری باشه اون واقعا جذاب شده رفتم جلو و سعی کردم با صدام توجهش و جلب کنم بر گشت و با چشمای سبزش بهم زل زد اومد جلو و دستم و گرفت و روش ی بوسه گذاشت

Everything Has ChangedWhere stories live. Discover now