part 28

2.8K 253 50
                                    


Tae pv

دیگه داشت رو ی مغزم راه می رفت
از روی صندلیم بلند شدم

تهیونگ"دهن کثیفت رو ببند اون کسایی که زیر خواب تو ی حیوون میشه فقط برای اینه که پول به دست بیارن نه لذت...

و بعد سریع از اوتاق خارج شدم
اههههه امروز افتضاح ترین روزی بود که داشتم
بهتره که دیگه برم خونه.....
هرچی بیشتر اینجا میمونم بیشتر اعصابم خورد میشه
بهتره برم پیش کوک اونم حتما باید تا الان بیدار شده باشه .. .
گوشیم رو از تو ی جیبم در اوردم و پیامی به چانیول دادم ...

متن پیام "
چانیول من دارم میرم از شرکت.....

گوشیم رو خاموش کردم و حولش دادم تو جیبم ...

..........

از ماشین پیاده شدم و ساک کوک رو از عقب برداشتم و به سمت در رفتم و رمز در رو زدم ‌‌.
وارد خونه شدم باچشم دنبال کوک گشتم ...
ولی نبود یکم بیشتر داخل خونه شدم   اطراف رو گشتم ولی نبود ....
یک دفعه وزن سنگینی رو روی شونه هام حس کردم و بعد صدای نفس های کسی کنار گوشم ...

کوک "سلام پودینگ

قهقهه ای زدم و گفتم

تهیونگ "پودینگ با من بودی ..... اخه. من کجام شبیه پودینگه . ؟

اونم اروم خندید و زیر گوشم رو بوسید

این کارش باعث شد که تو قلبم  حس عجیبی رو حس کنم ....

وات ده فاک من الان فقط با یا بوسه ی کوک تحریک شدم اونم به این زودی ....
واقعا فکر کنم من عقلم  رو از دست دادم ...

تهیونگ" امممممم کوک میشه بیای پایین خیلی سنگینی

صدای اعتراض ش رو شنیدم

کوک" باشه برو لباس هات رو عوض کن، بیا برات گامجاتانگ درست کردم

از روی کولم اومد پایین و رو به رو م وایستاد
من تازه متوجه رون های لختش و هودی خودم تنش شدم
اون رون های سفیدش فقط برای لاو بایت گذاشتن  خوب بودن ..
به نظرم تضاد رنگی لاو بایت هام و اون رون های سفیدش قشنگ بود ...
ولی این فکر فقط باعث می شد برای دومین بار به خودم لعنت بفرستم و اون چیز لای پام بیشتر سفت بشه ...

کوک" تهیونگ اصلا به حرفام گوش می دادی

تهیونگ" امممم........ا....ر...ه..... اره

لبخندی زد و گفت

کوک" پس زود ابش دیگه

اخم ظریفی بین ابرو هام نشست

تهیونگ" کوک برو یک شلوار پات کن ..چمدونتم از تو ماشین اوردم

  سریع راهم رو به سمت اتاق کج کردم تا از این درد لای پام راحت بشم ....
سریع خودمو تو حموم انداختم ....
و لباسام رو در اوردم و توی سبد لباس های کثیفم انداختم

just for you🔞🔞🔞Where stories live. Discover now