Fake smile🥀
دانه های سفيد و خوش بافت برف، خود را به سرعت به زمين سپيد پوش می کوبيدند ..
گويا برای اينکه به مقصد برسند با هم مسابقه گذاشته بودند .
برف سنگينی که ميباريد باعث ميشد که او قدم های
اهسته اش را کندتر کند...
دانه های ريز برف بر روی موهای ابريشمی و روشنش خودنمايی ميکردند...
سوز برف به سادگی دست های ظريفش را به اتش ميکشيد .
دستهای سرخ و لرزانش را به ارامی جلوی لبهایش گرفت و بازدم داغش را به ان منتقل کرد...
اما حتی بازدم داغش هم نميتوانست دستهای لرزانش را لحظه ای ارام کند .
اما ايا دستهايش به خاطر سرمای ان روز برفی ميلرزيد ؟
يا چشمانش بخاطر نسيم سوزان برف ،اشک ميريخت ؟
برف سنگينی که ميباريد ،مانند غمی که در دلش بود بر روی زمين ته نشين ميشد...
با کمک استين لباس نازکش اشکهای يخ زده اش را پاک کرد و ارام به راهش ادامه داد ...
صدای ضعيف و اشنايی ، در ان سکوتی که در خيابان حاکم شده بود به گوش می رسيد ...
موبايلش را به ارامی از جيبش خارج کرد و با ديدن شماره ی کسی که در تلاش بود که با او ارتباط برقرار کند
لبخند زد ...
صدای گرفته اش را صاف کرد ..."- بله !"
و ناگهان صدای نگران ان شخص به گوش رسيد ...
وباعث شد لبخندی تلخ بر لبانش نقش ببندد ..."_ لوهان ... خوبی؟ خيلی نگرانت شدم ... اتفاقی افتاده ؟ "
لوهان به دست هايش نگاه کرد و پاسخ داد
"_چيزی نيست ...اروم باش اتفاقی نيوفتاده "
"_ اما من فکر کردم که ..."
و لوهان بدون مقدمه حرف های او را قطع کرد
"_جونگين ... من خوبم ...انقدر مثل پدربزگ ها رفتار نکن!"
صدای خنده ی محو جونگين به گوش رسيد
"_خفه شو ... فقط بگو کجايی؟!"
"_ دو قدم ديگه بردارم ميرسم"
و جونگين اينبار کلماتش را جدی بيان کرد
"_خوب ديگه مزاحم نشو ... زودباش منتظرتم!"
و لوهان لبخندی مصنوعی زد
"_ باشه ... اومدم"
و بلافاصله به تماس خاتمه داد...
چند قدم باقی مانده را برداشت و وارد داروخانه شد و با چهره ی بی تفاوت اما نگران جونگين مواجه شد
لبخند کمرنگ اما سردی بر لبانش نشست ...
از کنار جونگين گذشت و يونيفرم سفيد رنگش را بر تن کرد ...
قدم های ارامش را به سمت ايينه ی کوچک برداشت ...
چهره ی شکسته اش را در اينه برانداز کرد ...
رگهای سرخ رنگی همانند ريشه های درختی تنومند در چشمانش خودنمايی ميکردند ...
اب خنکی به چهره ی رنگ پريده اش زد و سعی کرد با دستهای سردش قطرات درشت اب را پاک کند
هنگامی که از ان مکان دور شد جونگين درحال حرف زدن با يک مرد بود
لبخندی زد و به جونگين که با احترام کلماتش را کنار هم قرار ميداد خيره شد
YOU ARE READING
_ FAKE SMILE:)
Romance[fake smile♡] 🥀لبخند مصنوعی 🥀وضعیت:#دو_شاتی | #درحال_تایپ 🥀کاپل: هونهان 🥀ژانر : عاشقانه. اسمات 🥀 شات : 1 🥀نویسنده : @ftwalker 🥀چنل : @ft_fictions وقتی لوهان تویِ اوج ناراحتی وجودش به اتش کشیده میشد باز هم لبخند میزد ...اما در بین این هم...