-واقعا چی پیدا کردید؟
+نمیدونم هنوز نفهمیدیم منتظریم تا تو بیای
-الان سریع خودمو میرسونم اونجا
باید خیلی سریع برم اونجا
+سلام اقای کیم من اومدم
-سلام اقای یاگر انتظار نداشتم انقد سریع بیای-
+چی پیدا کردید؟
-ی اقایی اومد دفترم و گفت که میتونه مارو به قاتل مادرت نزدیک کنه
+کی؟
-اوناها اونجا نشسته بیا بریم اونجا و معرفیتون کنم
+باشه
.
.
کیم:اقای ارن یاگر این شما و این لیوای اکرمن
بله این همون فردیه که با اومدنش زندگیم ۳۶۰ درجه تغییر کرد
لیوای اکرمن؟ کت و شلوار مشکی پوشیده خیلیم خوش چهرس قدش حدودای ۱۶۰ سانتی متره
-لیوای اکرمن هستم خوش بختم
+ارن یاگر منم از دیدنتون خوشبختم
چرا قلبم داره انقد تند میزنه؟ لعنتی اروم باش فقد باهم دست دادیم
کیم:خب این اقا میگه که میتونه مارو به قاتل نزدیک تر کنه
میشه یکم بیشتر توضیح بدید اقای اکرمن
لیوای:اره من چندتا سرنخ دارم که مطمئنم کمکتون میکنه
ارن:خب چی ان بگو دیگه
لیوای:خب من سه سال پیش داشتم از خونه اقای یاگر رد میشدم که اتفاقی ی اقایی رو دیدم که سویشرت مشکی تنش بود و صورتشو پوشونده بود خیلی ام سریع داشت میرفت من اهمیتی به این موضوع ندادم چون فکر میکردم پلیس خودش یه چیزی دستگیرش میشه ولی پلیس چیزی دستگیرش نشد و فک کنم که پلیس این پرونده رو بسته پس ب خاطر همین از همسایه ها پرسیدم ارن کجا نقل مکان کرده و اومدم خونت ولی کسی نبود پس با همسایه ها حرف زدم و محل کارتو پرسیدم و اوناهم ادرس اینجا رو دادن
ارن:بلاخره ی سرنخ پیدا کردیم
کیم:پس ی مرد با سویشرت مشکی بوده
لیوای:ببخشید میتونم سوال کنم که چیکاره ای؟
کیم:من ی کاراگام ک دارم ی پرونده عجیبو بدون همکاری با پلیس خودم تنهایی حل میکنم،راستی اقای اکرمن،من شنیدم که شماهم یکی از کاراگاه های برجسته هستید درسته؟
لیوای:بله منم خودم کاراگام
ارن:پس چطوره با ما کار کنی؟!
این چه حرفی بود زدم چرا من امروز اینطوری شدم
لیوای:منم خودم ی چندسالیه ی پرونده درستو حسابی به تورم نخورده پس قبول میکنم
چقد خوب حالا میتونم بیشتر ببینمش
YOU ARE READING
360 degrees
Actionهمه ادما یکیو تو زندگیشون دارن که با اومدنش زندگیشون ۳۶۰ درجمه تغییر کرده...