💙part17💙

795 115 55
                                    

پسر بزرگ تر که اخم مابين ابروهاش هر لحظه عمیق تر می شد ماگ قهوه رو روی عسلی گذاشت وکنار امگاىى که با بغل گرفتن زانوهاش تو خودش مچاله شده بود نشست.

یک ساعت از ديدارش با جونگين گذشته بود يک ساعتی که فکرش درگیر صورت گريون و حرف های نامفهوم جونگين بود.

مطمئن بود اتفاقی افتاده و جونگين چیزی رو ازش قايم می کنه.

این که همه اشک ها فقط بخاطر دعوای خودش وسهون بوده یکم زیادی بود.
می دونست جونگين حساسه وزودرنج ولی اون که خوب داشت تحمل می کرد

چی شده بود که حال بدش و به بحثش با سهون ربط می داد?
هنوز هم بی صدا اشک می ريخت .
با یادآوری سهون نفسش و حرصی بیرون داد وبا بغل گرفتن جونگين با لحنی که سعی می کرد آروم باشه پرسید.
:چی شده جونگين?
جونگين به محض شنیدن حرف کريس بينيشو بالا کشید و با کشیدن چشم هاش به سرزانوهاش خواست که از ريزش چند باره اشک هاش در اون روز جلوگیری کنه.
آبروش پیش کريس رفته بود الان فکر می کرد احمقه!

درست مثل اوناىى که تو دانشگاه احمق و ساده لوح صداش می زدند.
:گفتم که با سهونى دعوام شده!
سهونى!!!
بی اختیار هم به دل خودش زخم می زد هم به روح کريس !
: یعنی باور کنم جونگينم?
کريس قطعا باهوش ترین رقيب عشقی دنیا بود کسی که با کلمات با دل جونگين بازی می کرد و باعث می شد بی اختیار اون چه رو که تو دلشه بیرون بريزه .

حتی اگه جونگين ميخواست پیش کريس احمق وضعیف نباشه
حتی اگه ميخواست بازيچه این واون نباشه
حتی اگه میخواست طرد شده عشق سهون نباشه
باز هم بی دلیل با "جونگينم"گفتن های کريس بغض به گلوش چنگ می زد و قلبش فوران می کرد از فرط غم ودرد!

گریه اش اوج گرفت وشد بچه ای که از بازی ندادن همبازياش به پدرش شکایت آورده بود.
:نه دروغ گفتم(هق)دروغ گفتم کريس شی من با سهون دعوام نشده چون.
(هقق)چون من یه آدم احمق و زودباورم که بدون این که مارک بشم ازم استفاده شده ببین کريس شی اینجا رو ببین (بافت زرشکی رنگش و بالا داد تا کريس به راحتی بتونه کبودی های بنفش روی سينه وشکمش رو ببینه)
رد هایی که قطعا نشانه عشق نبود!
نه نبود!!!

این کبودی ها رد دندون های آدمی بود که برای به رام کشیدن گرگش،یک انسان و شکسته بود.
:اینا درد ندارن ولی زشتن ازشون بدم میااادد.
جونگين پشت بند حرفش کف دستاش و محکم روی بالا تنه اش می کشید تا از کبودی هایی که حرف می زد از جلوی چشم هاش محو شن
:بس کن عزیزم!به خودت درد نده.

Blue LoveWhere stories live. Discover now