♡2

84 20 1
                                    

_سلام اسمم جانیه
جانی اولین کسی بود که بعد از پایان کلاس پیش تیونگ رفت .
_اگه مایلی میتونم بهت اطراف دانشگاه یا حتی شهرو نشون بدم.
تیونگ لبخند زد :
باشه جانی خوشحال میشم تیونگ صدام کن.
جانی ممکن بود تنها دوست جهیون باشه ولی یه خورده اخلاق گند جهیون رو نداشت و همیشه با بقیه خیلی گرم میگرفت و صمیمی میشد، حتی سعی میکرد جهیون رو مثل خودش کنه و بهش معاشرت یاد بده ولی همیشه این پیشنهاد رد میشد .

_ خب جانی اینجا چه کاری پیدا میشه که آدم باهاش سرگرم بشه ؟
تیونگ پرسید جانی به جهیون اشاره کردو گفت :
اون و میبینی خودش یه دنیا سرگرمیه البته هرچند نمیتونی هیچ تاثیری روش بزاری
تیونگ به پسری که گوشه کلاس نشسته بود و هدفون تو گوشش بود خیره شده بود .
_ جانی اون کیه ؟
_ عاه یه ادم حوصله سر بر با اخلاق های فاکی ببخشید انقدر روکم ولی دروغ که نمیگم دیگه بگذریم اون بهترین دوستم جونگ جهیونه
_ راستی پس بیا بریم باهاش آشنا بشم
قبل اینکه جانی خواست جلوعه تیونگو بگیره ولی تیونگ سریع سمتش رفت و همین الان بود که جهیون تیونگو قهوه ای کنه -_-

تیونگ صندلی رو کشید و روبه روی جهیون نشست و دستشو دراز کردو گفت
_ آممم سلام من تیونگم خوشبختم
اما جهیون به تخمای عزیزشم نبود انگار که با اون هدفونش چیزی نشنیده باشه
تیونگ از این بی توجهی خوشش نیومد، بلندشد و کنارش نشست و یکی از گوشی های هدفون رو از گوشش برداشت و گفت :
_ جهیون الان صدامو میشنوی؟؟
و اون تیکه جهیون رو خیلی با حالت ناز و کیوتی گفت
جهیون یه لحظه جا خورد که این پسر چجوری تو روز اول اونم دو ساعت نشده از اومدنش اینجوری بخواد باهاش صمیمی بشه مثه اینکه هنوز جونگ جهیون و نشناخته.

_تیونگ به نظرم بیا بریم با محیط اشنا شو
جانی گفت و تیونگ روشو به جانی داد و گفت
_ جانی ! مطمئنی دوستت کر نیست
جانی که مطمعن بود با این حرف تیونگ جهیون قطعا اونو به چهار ناحیه جغرافیایی بفاک میده دستش رو سریع کشید و از کلاس بیرون برد قبل اینکه جهیون بخواد چیزی بگه.

_ خیلی خب ببین چیز

_ اسمم تیونگه-_-

_ خیلی خب تیونگ باید بگم جهیون زیاد با کسایی که نمیشناسه صمیمی نمیشه زیاد دور و برش نرو خواهش میکنم

_ خب چرااا؟

_ من که از بچگی دوستشم هنوز از این اخلاق تخمیش سر در نیوردم فقط بدون که مدلش اینجوریه اوکی؟

_ باشه ولی تا کی؟

_ نمیدونم به مرور زمان باهات گرم میشه من سعیمو میکنم تا همه باهم اشنا بشیم :)

جهیون الان تو مخش صدتا سوال بود و از صدتا سوال نود و نه تاش بخاطر جانی بود که الان چه چیزایی راجبش به اون پسره گفته ، حتمن گفته دیگه دور و برش نرو وگرنه به فاکت میده هرچند دروغم نمیگه خب من مدلم اینه ولی اونقدرام دیگه چیز نیستم شاید همه فک کنن خیلی تخمی هستم ولی اینطورم نیست فقط بی‌تفاوتم نسبت به هرکس و هرچیز.

خب تیونگ تو از سئول اومده بودی درسته ؟
جانی پرسید و تیونگ گفت:
_ اره به دلایلی مجبور شدم که به اینجا بیام خانوادم تو سئول زندگی میکنن و من تنها اومدم.

جدی تنها اومدی؟
_ خب اره، تو چی از خودت برام بگو
تیونگ گفت

_ خب من با برادرم اینجا زندگی میکنم ولی خانوادم تو سئولن و یکی از بهترین دوستامم جهیونه،
من و اون تقریبا از بچگی باهم دوست بودیم و همو می‌شناختیم
_ از جهیون برام بگو

_ خب اونم مثه تو اینجا تنهاس و تنهایی زندگی میکنه بعضی وقتام تو تنها کافه شهر کار میکنه ، اجتماعی نیست ، خیلی کم حرفه هرچی میخوام این اخلاقشو از بین ببرم ولی نمیتونم، و دیگه بگم به آدمایی مثه تو
توجه نمیکنه، ولی به مرور اوکی میشه اینطوری بهش نگاه نکن شاید از بیرون سرد باشه ولی خیلی مهربونه

تیونگ درمورد جهیون خیلی کنجکاو شده بودو دوست داشت هرچه زودتر باهم اشنا بشن
_جانی!
بله
_ کمکم میکنی به جهیون نزدیک بشم
معلومه چرا که نع
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

_ خب اونم مثه تو اینجا تنهاس و تنهایی زندگی میکنه بعضی وقتام تو تنها کافه شهر کار میکنه ، اجتماعی نیست ، خیلی کم حرفه هرچی میخوام این اخلاقشو از بین ببرم ولی نمیتونم، و دیگه بگم به آدمایی مثه توتوجه نمیکنه، ولی به مرور اوکی میشه اینطوری بهش نگاه ن...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اینم از پارت دوم
امیدوارم دوس داشته باشین
ووت و کامنت حتمن بهم بدید دوست دارم نظراتتون رو بدونم
مرسی که وقت گذوشتین و خوندین ♡♡♡♡





You and me ""jaeyong""Where stories live. Discover now