•این چپتر تقدیم میشه به آتن عزیزم =)) Harry__Tomo
دوستان این پسر دو تا بوک هری پرگ داره که یکیش رو به اصرار من زود تر از موعد و دیشب آپ کرده! لطفا بهشون سر بزنید و حمایتش کنید ♡•🎧عهدیه_ شوهر شوهره (الآن توی چنل گذاشتمش میتونین از لینکی که توی بایو هست برین و دانلودش کنین.)
•شرط ووت چپتر های قبلی و این چپتر 60
•ممنون که میخونید!
•••
فریفتگیهای تو...
امان از فریفتگیها و زیبایهای تو!
تو به مانند خواب میمانی.
میان چشمان بیتاب من تاب میخوری.
بیچاره من!
بیچاره من...•••
نفس نفس میزنه. درد توی تنش اشباع شده. عرقهای ریز و سرد روی پیشونی و کتفهاش جا خوش کردن. پاهاش لَخت شدن و الآنه که بیوفته...
تک به تک در ها رو میزنه. انگشتهای دست راستش رو بیشتر روی شکمش فشار میده و پیرهن سفید رنگش خیس و سرخ شده. رد خون از پشت دست دیگهش روی در ها و دیوار ها میمونه.
نفسش تنگ شده، سرد شده، سنگین شده. پاهاش میلرزن و قدمهاش کند تر و کوتاهتر شدن.
کسی براش دری رو باز نمیکنه. اون تنهاست. هوا رو به غروبه و روشنایی مثل گرگ و میش شده.
کفشهاش روی زمین کشیده میشن. التهاب و استرس درونیش باعث شده تا صدای تپشهای قلبش رو هم بشنوه. میترسه و حتی توان نداره تا به پشت سرش نگاه کنه.
سرخیِ چشمهاش از اشکه یا درد؟ به آخرین در میرسه. با مشت کم جونش کوبه رو میگیره و به صدا در میاره.
(کوبه: تو لنگهی راست در ها نصب میشده. به شکل سر شیر یا مشت گره کردهست و از کوبهی دیگه سنگینتره. به همین دلیل صدایی که تولید میکنه هم بم تره. این نشون میداد که شخص پشت در مرده. به کوبهی مردانه درکو میگن.)- لـ... لــطـ... لـطـفـا...
زانوهاش میلرزن و تکیهی تنش رو به در چوبی میدن. نفس نفس، عرق، استرس، تپش قلب، خونریزی، درد، سرما، کم نوری، ترس... دوباره روی در میکوبه و لرزش بخاطر وحشتشه یا سوزش زخمش؟
با زحمت خودش رو سر پا نگهداشته و مانع سُر خوردنش میشه. رنگ و روش پریده و گلو و دهن خشک شدهش براش تبدیل به عذاب تازه شدن. این آخرین در کوچهست. میخواد جدا شه و بره اما کجا؟ اما چطور؟ نمیتونه...
ESTÁS LEYENDO
نخلستانِ هوس [L.S|Z.M|M.Preg]
Fanfic❌چند ماه آپ نخواهد شد❌ + دلم تنگ شده برا روزایی که سیبیلای بلندت توی تیلیت کلهپاچه میرفتن و برات ضعف میکردم. × دلم تنگ شده برا روزایی که اونقدر خوشگل بودم و با دیدنم توی ستونا میخوردی. + دلم تنگ شده برا روزایی که نوار میبستی رو ترک دوچرخه و دم...