سفر پر خطر!

سگ کوچک

ای تنبل نیومدی منم تنها اومدم ها اون صدای چی بود؟
نکنه اینجا روح داره ووییی خدا
+(صدای شکستن چوب)
او او نه داره جدی میشه هی کسی اونجاست
خدایا خودت کمک کن یبار دیگه میپررسسسم کسی اونجاست؟
+هاپ هاپ
هاااا فقط ی سگ؟ من چرا اون همه ترسیدم اخه
هی کوچولو تو خانواده ت کجان؟
(یه سگ کرم قهوه ای پشمالو که با پاهای نصبتا کوتاهش همش میپرید و شیطونی میکرد)
باشه باشه اینجا نه اما خونه غذا هست میخوای با خودم ببرمت
(سگ غلطید و کلی شیرین کاری کرد انگار ذوق کرد)
خب پس هرجا میرم بیا خب؟
.
.
.
.
.
خب اینم از خونه میبرمت داخل ولی بعد هرجا دوس داشتی برو باشه
(سگ خواست وارد بشه اما پای راستش رو اورد جلو ولی انگار منصرف شد و با دو رفت سمت ته جنگل)
اوو هی کجا
میرا: اوه یکم اروم چرا داد و بیداد میکنی
اعع میرا رفت
میرا: کی رفت؟
سگه اَه میخواستم غذا بدم بهشاا
میرا: اوه هی سگ پگ نیاری داخلا گفته باشم
اوو ولی اون خیلی بانمک بود
میرا: اممم میا خودتم میدونی فعلا نه
هووفف باشه
میرا: خوبه