the skyfall

1.2K 342 420
                                    

چانیول همه چی تموم بود.

بهترین پسر
بهترین برادر
بهترین دانش آموز
بهترین دانشجو
و
بهترین‌ دوست

هیچ وقت حرفی روی حرف بقیه نمی زد و در عوض تا جایی که ممکن بود بهشون کمک می کرد و از آدمهایی بود که دعای خیر خیلی ها پشتیبان راهش بود.

توی خونه، پسر عزیز دل مامان بابا و توی مدرسه نورچشمی معلم ها بود.
حتی توی دانشگاه هم اون کسی بود که توجه همه استادها و دانشجوها رو بخودش جلب می‌کرد.

کافی بود شما به عنوان دوستش بهش بگی چیزی می خوای یا نیازی داری، اون حاضر بود جون خودشو در راه شما بده و ککشم نگزه.

البته اینطوریام نبود که آدم ساده لوحی باشه و اجازه بده ازش سوءاستفاده کنن.

اتفاقا اون یه ورزشکار خوش بنیه هم بود و می تونست به وقتش، خوب از خودش و دوستاش دفاع کنه.

اگه بخوام توضیح بیشتری بدم باید بگم پسر خوب مامان بابا بودن یعنی وقتی چانیول دیپلمشو با یه نمره ی خوب گرفت، بجای رشته ی مورد علاقه اش موسیقی، رفت مدیریت پروژه خوند.

و به محض تموم شدن درسش، با اینکه یه پیشنهاد عالی از طرف دوستش تاعو( که توی یه شرکت خصوصی چینی کار می کرد) داشت، رفت و آزمون استخدامی دولت شرکت کرد و آخرش یه کارمند دون پایه توی اداره ی آب و فاضلاب سئول شد.

و‌ دوست خوب بودن هم، یعنی توی شادی ها و غم های تک‌تک‌ دوستاش شریک‌ بود و پا به پای همه توی شادیاشون رقصید و توی غمهاشون گریه کرد.

به‌ویژه صمیمی ترین دوستش... "بیون‌ بکهیون".

کسی‌ که از وقتی ۱۲‌سالش بود و با اون  پسره ی تیز و بز ‌‌۱۳ ساله دوست شد، تا همین الان که یه پسر مجرد ۲۹ ساله است، عین گربه و زنگوله ی دمبش، یا عین تام و جری، یا لورل و هاردی، یا دوقلوهای افسانه ای، یا سوباسا و تارو، یا زومبه و سگارو، ..(بقیه شو شما بگین!) به هم وصل بودن.

قهر و آشتی داشتن، روزای خوب و بد داشتن، گریه و خنده داشتن... ولی بازم  کنار هم موندن‌ و رکورد  طولانی ترین‌ دوستی بین رفقاشون رو به نام خودشون ثبت کردن. 

چانیول اولین‌ باری‌ که بیون بکهیون رو دید هیچ وقت یادش نمی ره.
برای چانیول اون خاطره، خاص ترین و عزیز ترین خاطره ی زندگیشه. و هر چند وقت یکبار مرورش می کنه تا چیزی از جزئیاتشو از دست نده.

(اون روز هیچ مناسبتی نبود و هیچ مراسمی هم نداشتن. اما همه ی بچه های مدرسه رو توی سالن اجتماعات جمع کرده بودن.
بیشتر بچه ها غرغر می کردن‌ و بعضی پسرهای شیطون‌‌ در تلاش بودن یجوری توی جمعیت جیم بزنن و برن. 
چانیول مثل‌ همیشه بود. براش فرقی نمی کرد مراسمی باشه یا نه، کلاس باشه یا سخنرانی یا حتی مث الان که اصن معلوم نیست چی به چیه.

The Skyfall (Completed)Where stories live. Discover now