بعضی وقتا هیچی حس قبلش رو نمیده..مثل قدیم نیست..هرکاریم بکنی چیزی تغییر نمیکنه..مثل تلاش برای زنده کردن یه جسد مرده!
پس..فقط سعی میکنم اتفاقات جدید، آدمای جدید، چالشای جدید، خواسته ها و نیاز های جدید و درنهایت، زندگی جدیدم رو بپذیرم و جلوشو نگیرم..هرچقدر اینکارو بکنم و جلوشو بگیرم، به ضرر خودمه فقط.
هیچی مثل قبل نمیمونه! زندگی تغییر میکنه و آدما رو هم تغییر میده ولی نمیزارم هیچوقت این ذات اصلیم رو تغییر بده! نمیزارم "من" رو تغییر بده.
شاید یه سری چیزا رو درموردم عوض کنه..اما من همیشه همینی میمونم که هستم!
نمیزارم دیگه اذیت بشه..
CITEȘTI
Directioners' Problem!
Fanfictionتموم مشکلات و اعصاب خوردگی هایی که ما به عنوان یه دایرکشنر داریم!
