Select All
  • papercuts
    19.2K 6.6K 47

    عشق اتفاق می افته. جونگین با تمام وجود بهش باور داشت و اصلا اهمیت نمیداد عاشق یه افسر پلیس شده در حالی که خودش هنوز دبیرستان رو هم تمام نکرده. افسر دو یه پلیس وظیفه شناس و محترمه که توی گروه تحقیقات و آمار مرکزی مشغول به کاره. عشق اتفاقه همونطور که مرگ.

  • Born In Auschwitz
    15.6K 4.2K 13

    "و نه عزیزِ من، نه. من سی و هشت سال پیش در آلمان متولد نشدم. من توی بغل هیچ پرستاری و در هیچ خونه‌ی اعیانی‌ای به دنیا نیومدم. محل تولد من همینجاست، این اردوگاه نفرین شده، اینجایی که تو دست‌های لرزانت رو دورم می‌پیچی... و بهم این توانایی رو میدی که با دیدنت، هر لحظه و هر ثانیه، بمیرم و یک‌بارِ دیگه متولد بشم..." [KAIHU...

    Completed  
  • metanoia
    937 261 9

    metanoia: (n.) the journey of changing one's mind, heart, self or way of life. اگر کنارم باشی، نور می‌تابه به پنجره و باریکه‌ش میشینه به چشم‌های جفتمون؛ آسمون آبی تر میشه و کبوترها به جای پرواز، به سمت ابدیت میرقصن. حال درخت‌های کاج، گل‌های بامبو، بوته های توت‌فرنگی، میشه غیرقابل توصیف ترین حال ممکن. کنارِ تو، من میشم...

  • Retro Space Babe
    8K 1.7K 13

    هروئینی که دست و پا درآورده، شیره‌ی درخت افرا و کره روی پنکیک، خدای من، بوی نون زنجبیلی و بلوط برشته. کای مثل تمام این‌ها اعتیادآور بود. پوست تیره‌ش زیر نور کمِ ماه، کمی آبی شده‌بود و دسته موی سرکشش دوباره روی پیشونی‌ش افتاده‌بود. زمزمه کرد "برنامه دارم برای یه مدت قابل پیش‌بینی آزارت بدم، فضایی کوچولو" و دوباره لبخند...

  • ➷𝐓𝐡𝐞𝐁𝐨𝐲𝐍𝐮𝐦𝐛𝐞𝐫𝟓𝟎𝟔➹
    38.8K 6.5K 40

    بیون بکهیون عاشقِ عدد ۵۰۶ بود، اولین دلیلش این بود که تو شِش مِی به دنیا اومده بود و دومین دلیلش هم‌ این بود که یه جایی، احتمالا تو یکی از سایت‌های مزخرف پیشگویی، خونده بود ۵۰۶ بهترین عدد شانس دنیاست؛ کسی که شماره اش ۵۰۶ ـه خودمونیه، صمیمیه، صبور نیست ولی کنجکاو و باهوشه. بکهیون فکر میکرد خیلی خودجوش و بانمکه و میتونه...

  • Cancer
    34.4K 8.7K 20

    "بکهیون... محض رضای خدا. من می‌دونم که از زندگی چه‌چیزی میخوام. اینکه تو رو داشته باشم، خب؟ اما تو... تو نمی‌دونی. نمی‌دونی چه‌چیزی میخوای. از زندگی، من، حتی خودت! بهم میگی ازدواج کنم و بعد بابتش بازخواستم می‌کنی. من رو می‌بوسی و روز بعد میگی که عشقم احمقانه‌ست. ازم میخوای تمومش کنم و بعد شاکی میشی که چرا ازت دوری کرد...

    Completed  
  • بر اساس حقیقت
    2.9K 221 10

    سلام بازم بکیان😁 بیون بکهیون یه مرفه بی درده تا روزی که عاشق کیم تهیون میشه. دختر خل و چلی که قبلا آنورکسیای خیلی وخیمی داشته و از نظر روحیم حال تنظیمی نداره. مدام با کارایی میکنه که خودشو تو خطر میندازه و دکتر هم نمیره. چی میشه اگه بکهیون از دستش خسته شه و بهش بگه بیا بهم بزنیم؟!! ازینجا به بعدشو شما میخونین. + شای...