Select All
  • ALWAYS & FOREVER
    7.2K 1.6K 34

    کرولی×ازیرافیل عشقی که بین فرشته و شیطان در جریان باشه، هیچ چیز مانعش نمیشه! فرشته گفت "ما توی جناح های مقابل هم ایم!" و شیطان جواب داد "ما تو یه جناح ایم!" 🏳️‍🌈

    Completed   Mature
  • Blue cold room
    267 60 12

    دیدی؟رنگش آبیه. یه دیوونه ای با رنگ آبی رو دیوار دریا کشیده.دستش درد نکنه. دریاش نهنگ نداره.نهنگاش رفتن، نمیدونم کجان و نمیخوامم بدونم. اما من هنوز هرشب همه که میخوابن میبینمش. میرقصه، واسه من میرقصه. با یه آهنگی که فقط خودمون سه تا میشنویم. من و اون و دریا.

    Completed   Mature
  • SAD ENDING
    2.4K 558 10

    چون پایان های خوش وجود ندارند

  • Why She Wanted To Sleep?
    9.2K 1.9K 12

    ناگهان از خواب پریدم که رفته بودی و من هنوز هزار دل سیر حرف داشتم [آباعابدین] Cover by kimiamd

    Completed  
  • Hotline Launder(Persian Translation)
    29.9K 7.5K 41

    "خشکشویی کوییک کلین! وقتی چیزی کثیف باشه ما تمیزش میکنیم، ملیسا صحبت میکنه." "اه..." "سلام؟.." "من از یه دختر کیوت شماره تلفنش رو خواستم و این چیزیه که اون به من داده." #1 in short story Book 1 From Texts And Calls Series Original Story By: @taledust

  • The Lost Man.
    7K 1.5K 13

    عمو، الگوي برادر زاده بود.

    Completed   Mature
  • نمکپاش.
    1K 185 1

    «آه از سوختن زخم نمک پاش مکن ناله را تا نفسی هست چونی فاش مکن.»

    Completed   Mature
  • به نام نامه
    8.1K 2K 52

    سَلاماً عَلیٰ رِسائِلَ لَم تُرسَل خَوفاً مِن بُرودة الرَّد. سلام بر نامه ‌هایی که از ترسِ سردیِ پاسخ هرگز ارسال نشدند.

    Completed  
  • The lists
    41.5K 7K 105

    [completed] لیستی از آیتم های زندگیمون... Best ranks: #1 in random #1 in life #1 in persian #1 in questions #1 in thoughts

    Completed  
  • Getting Under Chanyeol ✒
    96.8K 14.6K 46

    بکهیون فرزند خانواده ی عجیب غریبیه اما زندگی خوش و خرمش وقتی عاشق یه نویسنده ی سرد و مرموز میشه کاملا بهم میریزه... اون تصمیم میگیره فقط برای اینکه بهش نزدیک باشه... باهاش به ویلای خارج از شهر ش بره و براش کار کنه. داستان +18 هستش. حتما دقت کنید. این داستان در اصل برای معرفی جامعه ی LGBTQ نوشته شده و توش تقریبا از هم...

    Completed  
  • it supposed to be an outing!!!
    9.9K 1.5K 12

    شرلوک و جان، به پیشنهاد یا شایدم اجبار شرلوک، به یک سفر تفریحی روی دریا میرن. "که جان یکم استراحت و تفریح کنه..." مشکل اینجاست که شرلوک هیچوقت اهمیت نمیده. و مخصوصا هیچوقت خودشو گرفتار شرایط کسالت آوری مثل تفریح به سبک مردم عادی وسط دریا نمیکنه. اونم وسط دریا!! "یه جای کار میلنگه" جان با خودش فکر میکنه. یه فف جانلوک...

    Completed  
  • Alone On The Water (Persian)
    2.9K 284 1

    ترجمه فارسی. تلگرام: tweetlock

    Completed  
  • Colors PT III: Clancy's Destiny
    478 62 2

    《او یک یادگاری سیاه بود...》 رنگ‌ها قسمت سوم: سرنوشت کِلَنسی اون به من یه دستبند دست ساز مشکی رنگ داد و من هدفون قرمزم که حرف اول اسمم روش هک شده بود به نظر منصفانه میاد؟ نه اون خیلی چیز‌ها به من داد که من درقبالش چیزی بهش برنگردوندم.... لطفا اول قسمت اول و دوم این سری از بوک‌ها رو بخونید!

    Mature
  • Colors PT II: Black and Blue
    13.9K 1.6K 31

    [Completed] 《او یک خاطره‌ی سیاه بود...》 رنگ‌ها قسمت دوم : سیاه و کبود اون پیرهن مشکیش رو برام گذاشت و پیرهن آبیم رو با خودش برد و حالا من موندم و سیاهی‌ها و کبودی‌هام... Thanks for Perfect cover: @IWONTBETHEONE

    Completed   Mature
  • Colors
    32K 3.7K 36

    [Completed and Edited] 《او یک تمایز آبی بود...》 اون آبی بود ، من مشکی چه بد که ترکیب این دو رنگ چیز جدیدی خلق نمیکنه! Highest Rank #1 سومین نوشته Thanks for Perfect cover : @IWONTBETHEONE

    Completed   Mature
  • Mute | Complete
    18.5K 2.8K 14

    [COMPLETED] حرف زدن خیلی اهمیت داره. (فن فیک های ناتوانی ؛ جلد دوم) [ Persian Translation ] (Niall Horan AU) Translated By : @Weird_lili

    Completed  
  • Cancer | Complete
    7.3K 971 12

    [ C O M P L E T E D ] اون درگیر جنگی در برابر خودش بود... (مجموعه ناتوانی؛ کتاب پنجم) [ Persian translation ] ( Liam Payne AU ) Translated By : @Weird_lili #33 in Persian FanFiction

    Completed  
  • Crippled | Complete
    17.6K 2.3K 14

    [COMPLETED] کی به پا احتیاج داره؟؟ (فن فیک های ناتوانی ؛ جلد سوم) [Persian Translation] (Zayn Malik AU) Translated By : @Weird_lili

    Completed  
  • Autism | Complete
    14.6K 1.8K 12

    [COMPLETED] این فقط یکی از همون چیزاس (فن فیک های ناتوانی ؛ جلد چهارم) [Persian Translation] (Louis Tomlinson AU) Translated By : @Weird_lili & @BluestKitten

    Completed  
  • Blind | Complete
    32.9K 4.9K 15

    [COMPLETED] عشق کوره. به معنی واقعی... (فن فیک های ناتوانی ؛ جلد اول) [ Persian Translation ] (Harry Styles) Translated By : @Weird_lili

    Completed  
  • Mirror (Zouis)
    4.2K 1.2K 12

    「Completed」 نمیدونست چرا باید بخاطر نبود دست زین روی پهلوش احساس آزردگی کنه؛ انگار دست زین سفیدچاله‌ای بود که حس خوب از خودش ساطع میکرد و سیاهچاله روی پهلو لویی اون‌ها رو می‌بلعید. (باید ادیت بشه اما بخاطر کامنت‌هایی که روی پاراگراف‌ها باقی موندن دلم نمیاد به چیزی دست بزنم که اون کامنت‌ها بپره پس بخاطر اشتباهات نگارش...

    Completed  
  • For The First Time
    25.8K 4K 33

    فرو رفتن در آغوش ترس ها ، زندگی او بود . . . این یک داستان عاشقانه و یا فن فیکشن نیست .. فقط روایتی ساده ست :) . . Cover by : @kimiyamd

    Completed  
  • kiss & Kill (Persian Ver.)
    6.6K 1.2K 27

    کیس میدونست توی دردسر افتاده.هیچ چیز درمورد یه پسر جوون زخمی با موهای سفید نمیتونست نرمال باشه.به خصوص اسمش! اسمش کیل بود. و خب ، خود کیس هم اسم متداولی نداشت.

    Completed  
  • Anar
    1.6K 569 20

    「Completed」 _ och es tut mir leid + excuse me?! "بنظر من دست‌ها خیلی مهم و مرموزن، چشم‌ها نشون دهنده افکار و روحه اما دست‌ها انحصارا در خدمت صاحبشونن. اونا میتونن هم بهت لذت بدن هم عذاب، میتونن هم نوازشت کنن هم کبودی روی تنت ایجاد کنن. من نمیدونم باید دست‌ها رو بپرستم یا ازشون بترسم."

    Completed