Select All
  • What Is Love Like?
    105K 14.6K 64

    ابتدا هیچ بود و هیچ، سپس خاموشی و جاوادن و بعد از آن سرزمین متحد.. اتحادی بر علیه عشق. نگاهم به آن طرف میدان افتاد، چشمانش مرا طلب میکرد و لبانش نامم را بر لب می‌آورد. نگاهم را دزدیدم، به سرزمینم چشم دوختم و بعد از آن به زمین سرد. دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم، از آسمان خون می‌بارید و میدان بوی خاک خون خورده می‌د...

    Completed  
  • Life inside the Hourglass | Completed
    114K 21.6K 26

    [زندگی توی ساعت‌شنی] "اون گرگ سیاه کیه؟" "جفتِ جیمین." "جفت جیمین؟ و تواینجا ایستادی و هیچ کاری نمیکنی؟" یونگی با عصبانیت جواب داد:"چیکار میتونم بکنم وقتی کشش گرگش به سمت جفتشه؟ فکر کردی برام آسونه که جیمین با چشمهای ملتمس بهم نگاه میکنه اما نمیتونه جلوی قدم هاش که به سمت اون میرن رو بگیره؟ آره ما عاشق همیم ولی عشق کا...

    Completed  
  • Hooligan | YoonMin
    12.3K 2.4K 16

    Hooligan: a noisy violen person who causes trouble by fighting Hooligan: a violent young troublemaker, typically one of a gang هولیگان: جوانک اوباش، ولگرد به رفتارهای ناهنجار و تخریبگرانه هواداران فوتبال مانند درگیری و نزاع خیابانی، آشوبگری، اوباشگری یا هولیگانیسم فوتبالی (به انگلیسی Football hooligani) میگویند.) این...

  • The brightest BLACK
    96.6K 18K 41

    _ اگه یه رنگ بودی ، چه رنگی بودی؟ + نمیدونم...شاید سیاه، رنگ آرامش بخشیه...تو چی؟ _ دوست داشتم بگم سفید تا بتونم مکملت باشم ولی آخه سفید نیستم...شاید کِرِم؟ + مهم نیست چه رنگی باشی، بهرحال من فقط با تو کامل میشم... _ میدونی...تو روشن ترین و درخشان ترین سیاهِ دنیایی! ژانر : فانتزی و امگاورس، رمنس، مدرسه ای، کمی کمدی، ا...

  • Pαrαllel
    3.7K 461 6

    🎉تولد میای عزیزم مبارک🥀 داستانی با محوریت جین🍃

  • خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوک
    340K 59.8K 61

    تو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین

    Completed  
  • Y.G
    225K 47.5K 56

    متاسفم یونگی تو نمی تونی خودتو از شر پارک جیمین خلاص کنی . خوش بگذره! *** نگاه یونگی به لبای جیمین و خورده بیسکوئیتای روش افتاد و بی اختیار با تحسین گفت:(( خوشمزه به نظر میاد .)) جیمین لباشو تو دهنش کشید و به رد شکلات روی لب بالایی یونگی نگاه کرد. _ مال توام . دوتا پسر با نگاه مب...

    Completed