EveryThing(눈‸눈)
عکسها و داستانهایی ک پشم ب تنت نمیزاره استخونات هم باشون میریزن 🤤🔥 ی سر بزن :) ترجیحا شب بیا اینورا ** میخام با دوستای جدید اشنات کنم💀👻
عکسها و داستانهایی ک پشم ب تنت نمیزاره استخونات هم باشون میریزن 🤤🔥 ی سر بزن :) ترجیحا شب بیا اینورا ** میخام با دوستای جدید اشنات کنم💀👻
Chosen|منتخب شما به صرف چای گوچانگ و شراب مرغوب برنج دعوت شدین پس،لطفا چند ده پارتی مهمون ما باشید. خلاصه:تهیونگ ، نوجوانی که الهه ماه پس از قرن ها از خواب بیدار شده و با عطا کردن موهبتش به فرزند عزیز کرده ش ، در یک شب مسیر زندگیش رو عوض کرده و تهیونگ حالا به دام امپراطور اون قصر بزرگ افتاده بود. کاپل:کوکوی-kookv کاپل...
When billionaire bad boy Eros meets shy, nerdy Jade, he doesn't recognize her from his past. Will they be able to look past their secrets and fall in love again? ****** When Jade Collins goes to work for billionaire bad boy Eros Petrakis, all she thinks...
"بهترین بازیگر🎬" 📖خلاصه: 🧷کسی که تمام زندگیش یه شبه توسط یه نفر که ازش هیچ آشنایی نداشت تغییر میکنه و وارد یه بازی جدید میشه ولی چی میشه که بعد از اون همه اتفاق تهیونگ و جونگکوک دلباخته هم بشن🕊و باهم انتقامشونو بگیرن 🚬 •••••••• ●مطمئنی که میخوای همچین کاری کنیم جونگکوک؟ ☆تو از هیچی نترس فقط نقشتو بازی کن من نمیزا...
وان شات از تهکوک👀🔞 با هر ژانری که بخاین براتون مینویسم په نه توی وان شاتا اکثرشون اسمات مینویسم👀اگه دوس ندارین برای یسریا بدون اسمات مینویسم💅🏻 یه سر بزن بخون شاید خوشت اومد 🚶🏻♀️♥️ آپ:بستگی به ووت داره ژانر:همه چی #کوکوی #وانشات #ویکوک
جونگکوک وارث بدنام ترین امپراطوری مافیا در سرتاسر سئول تهیونگ پلیس تازه کاری که از طرف تیمش برای نابودی این امپراطوری به عنوان مامورمخفی فرستاده شده "قانون رو بلدبودی و بازی کردی، دونستن اینکه مغلوب شدی دیوانه کنندست." ♤♡◇♧ نویسنده این داستان Sugamins هست و من فقط ترجمه کردم. 🔞اخطار داستان رو حتما بخونید. VMinKook
( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و...
+"نمیدونم چی شد.... دیدمت، متنفر شدم.شناختمت، عاشق شدم. مگه بین دیدن و شناختنت چقدر فاصله بود؟چقدر فاصله بود که اینطور آشوبم کرد..؟" -"چرا پا گذاشتی تو زندگیم؟چرا یهو پیدات شد و زیر و روم کردی؟ من فقط فرشته ی عذابت بودم؛ چرا اومدی و فرشته ی نجاتم شدی..؟" <><><><><><> قلب یک هیولا، حکا...
[Completed] کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن... اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن جونگکوک اسم شوهرش رو میدونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه... تهیو...
خاطره به کنار... حتی اسمم را هم فراموش کردی! همین روزهاست که یکی از عاشقانه هایم را برای کسی بفرستی و بگویی : ببین این متن چقدر شبیه ما دوتاست...
من به اين معروفم كه بد عاشق ميشم تو كه ميدونستي،چرا موندي پيشم؟ اگر سرگردوني،حالمو ميدوني نخواه عاقل شم و دست بردارم
Harry the virgin Duke of Somerset knows little of love, while Louis the sly Duke of Warwick knows too much. When the two dukes come together for the Bilsdale fox hunt in Yorkshire, Harry finds himself drawn into Louis' bed. But when secrets from Louis' dark past come to light, Harry fears that the fox isn't the only o...
[ C O M P L E T E D ] اون دختر به تازگى خانواده ش رو از دست داده ، به همين خاطر 13 نامه به فرشته ى نگهبانش مينويسه ، و حتى روحش هم خبر كه اون نامه ها به جلوى در خونه ى كسى ختم ميشن كه از فرشته بودن كاملا به دوره. [Persian Translation] (Louis Tomlinson AU) copyright all rights reserved, ©-Bruised ...
~Completed~ (texting,real life) تهیونگ : چند وقته معلولی؟ (21:15) *دیده شد* جونگ کوک در حال تایپ کردن.... تهیونگ : چرا دیر تایپ میکنی؟ (21:17) هااا ببخشید ، دستت معلوله مگهنه d:؟ (21:18) Translating by : @meli19952000 Original story by : @hopefordark و خود من نصف به بعد داستان رو نوشتم و تغییر دادم تا بیشتر لذت ببری...
[کامل شده] ❤️خلاصه کیم تهیونگ، پرنس زیبای سرزمین رد مون. گول چهره ی زیباش و معصومش و نخورید . موقعیت پیش بیاد از هر گرگی بی رحم تر میشه. اون یه رازه داره ، پشت اون همه زیبایی چی مخفی کرده کرده؟ چی میشه اگه جفت پرنس تهیونگ ، یه دارکر باشه ؟ اونم آلفاشون؟ کلشیه؟ شاید اما خب هر کلیشه ای طعم خاص خودش رو داره! ❈══════════...
هری در هم شکسته! . . . . . لویی هیچ حس مسئولیتی نسبت به هری نداره! Highest rank #1 Thanks depressed smolders bean for your permission<3
لویی:واقعا میشه منم طعم خوشبختی رو بچشم؟! هری:اره لاو ما میتونیم باهم خوشبخت باشیم:) لویی:عاشقم میمونی؟! هری:تا ابد:) لویی:عشق ابدی من💙💚
Louis loved being manhandled, he loved being pressed against a mattress and getting fucked hard. He loved being fucked against a wall and Louis loved being spanked. Louis loved being carried and taking bubble baths, he loved wearing pretty lace panties and he absolutely adored being called kitten and princess. Louis...
"تهش چی میشه؟" "تهشو تو مینویسی." "اگر اون چیزی بشه که نباید؟" "هرچی شد، فقط مسئولیتش رو بپذیر." یونگی آهی کشید و دستاشو رو صورتش گذاشت: "خیلی احمقم، مگه نه؟" گوروم سیمای گیتار سیاهرنگش که با استیکرای عجیب و غریب تزئین شده بود رو با نوک انگشتای زخمی نوازش کرد. ملودیش آروم و نوازشگر بود: "نیستی میو کون. آدمای احمق حما...
[ H A R R Y S T Y L E S ] تو به من هیچی ندادی جز چند تا خراش؛ درد ابدی؛ و یه قلم بهتر... Written by : Aida.M Harry Styles Fanfiction AU Copyright @aidoststories 2018
یک هرزهٔ عوضی و استریت که هر چیزی که میخواست رو داشت-جنی در یک روز غیرمنتظره با یه پلی گرل منحرف به اسم لیسا، ملاقات میکنه؛ اون دو نفر، مثل آتیش و یخ هستن، پس..چه اتفاقی قراره براشون بیفته؟ Cover by: lisarius
"I hope you realize you made the worst f**king decision of your life." She could feel his cold icy blue eyes piercing through her soul. "I didn't ask for this..." tears threatened to fall from her eyes, her lips quivering in fear. His grip on both her wrists become tighter as he slams them hard against the wall, tra...
چهار روز بود که با کوک اشنا شده بود و حسی که از همون روزه اول تو دلش به وجود اومده بود قوی تر شده بود ، وقتایی که کوک لمسش میکرد و ، میخندید ، باهاش حرف میزد اون حس رو احساس میکرد ، تقریبا دو روز دیگه باید به سئول بر میگشت و دیگه نمیتونست کوک رو ببینه ، دلش میخواست به احساسش اعتراف کنه ، ولی میترسید ، میترسید از دستش...
🌊دریای سیاه🌊 [کامل شده] دست هایش به رنگ خون آغشته شده...گونه هایش به رنگ اشک... چشم هایش فریاد میکشند و لب هایش بر هم دوخته شده اند.. این دریای سیاه دریا نبود، مرداب بود، باتلاقی بود برای فرو بردن احساساتش.. او مانده بود بی عشق، بی روح، بی جسم، او مانده بود بدون او.. ~~~ "گریه نکن. مردم فقط توی فیلما به خاطر عشق می...
هوسوک خون آشامی که صد ها سال تنها زندگی کرده یک روز با یک ماشین تصادف کرده رو به رو میشه و به جای اینکه بزاره نوزادی که توی آغوش مادر مرده اش گریه میکرد مثل خانوادش بمیره اون رو به کلبه ی خودش میاره و بزرگش میکنه... ژانر: سوپرنچرال - درام - رمنس نویسنده: Razi and Moonlike کاپل: hopemin
پارک جیمین چهارده ساله دیوونه ی عکاسی دارکه و موفق میشه با کاراش اسطوره اش مین یونگی رو تحت تاثیر قرار بده و شاگردش بشه توی این راه اون ادمهای جدیدی رو ملاقات میکنه و احساس میکنه خوشحاله ولی این واقعا همه ی اون چیزیه که جیمین قراره باهاش رو به رو بشه؟
ته: من دیوونه میشم وقتی کسی بهت دست میزنه پس نزار کسی لمست کنه.. ژانر:امگاورس کاپل:ویکوک،تهکوک سیکرت کاپل🤐
جئون جونگ کوک یه کاراموز اشپزیه که انتخاب میشه تو زندان برای 6ماه کاراموزی کنه و خوب اونم راضی نیست اما برای اینکه بتونه اشپز یه رستوران خوب بشه مجبوره
تهیونگ یه راک استار خیلی معروف و خفنه کوک از اهنگ هایی که توش داد میزنن متنفره ولی خوب کوک تو یه بخشی استعداد داره و تهیونگ و میشناسه و ازش متنفره چون فقط تو اهنگاش داد میزنه و سعی میکنه سکسی باشه