You Might Just as Well Be Blind [Johnlock]
وقتی شرلوک و جان به قاتلی بر میخورن که کاپل ها رو شکار میکنه، مجبور میشن کاری رو انجام بدن که همیشه میدن: به هر نحوی دستگیرش کنن. اما این بار یه چیزی فرق داره! [وضعیت:کامل شده]
وقتی شرلوک و جان به قاتلی بر میخورن که کاپل ها رو شکار میکنه، مجبور میشن کاری رو انجام بدن که همیشه میدن: به هر نحوی دستگیرش کنن. اما این بار یه چیزی فرق داره! [وضعیت:کامل شده]
یک والس برای جناب شرلوک هلمز امیدوارم وقتی با ویالونت نواختیش بدونی چی داره به ملاقاتت میاد!
• وانشات سه پارتی ترجمه شده از نسخهی انگلیسی (منبع: AO3) • همهچیز از یه روز وقتگذرونی توی باغوحش لندن شروع شد. جان بعداز خوندن یه مقاله در مورد پنگوئنها، میفهمه که بعد از چندسال کنار شرلوک بودن، واقعا عاشقشه و باید باهاش در این مورد حرف بزنه. • شیپ: شرلوک هولمز و جان واتسون • Ship: Sherlock Holmes/John Watson •...
قرار بود ماهِ عسل به من و شرلوک خوش بگذره ؛ ولی کی فکرش رو میکرد که سرنوشت ما رو مجبور کنه که در پایان دنیا برای زنده موندن یه فسقلی کوچولو تلاش کنیم ؟ وضعیت : پایان یافته.
*کامل شده * آنگاه که ماه کامل شد و زوزه گرگ ها دشت را در نوردید روی پل با من برقص
*کامل شده * (اینم سفارشیه برای شخصی) Just close your eyes and imagine a time when the sea waves calm your heart and caress the warmth of the shore of your soul.
Crossover=(Marvel _bbc sherlock) *کامل شده * عشق مثل توی داستانا نیست اونجا قشنگه اما توی واقعیت ، عشق مثل یه شکنجه گر کاری میکنه برای مردن بهش التماس کنی
*کامل شده * *داستان حاوی اسپویل قسمت آخرفصل چهارم میباشد * The game is on
این یکیو برای خاموش و سایلنت کردن مغزم تا دوسال، بعد کنکور فاکی، از وانشات های در هم ریخته و افکار شبانگاهی پر میکنم. برای اینکه زیاد وقتگیر نباشه و فقط فانتزی هام تراوش کنن بیرون وانشاتهایی از جانلوک مینویسم. 🌧آپدیت نامنظم 🌧حاوی هر چی تو ذهنم باشه 🌧بدون ادیت و غالبا بدون دنباله (چون نمیخوام وقت و نیرو و درگیری ذ...
یک سال و نیم بعد از سقوط رایخنباخ،جان واتسون هنوز هم شبها شالگردن شرلوک هلمز را میپوشد...اما شالگردن کمکی به کابوس های جان نمیکند؛جان رازی دارد که حتی تراپیستش هم از آن با خبر نیست....
[Johnlock][جانلوک] تو کوچه پسکوچه های شهر بزرگ لندن، یه دختر ۱۶ ساله میدوه. عشق شکارشه. مخصوصا غنچههای عشقی که زیر برفهای سنگین بیتفاوتی و حماقت مردم، هیچوقت فرصت شکوفا شدن نداشتند. غنچهای توی طبقهی دوم بیکر بی۲۲۱ ده ساله که زیر برف مونده. دستهای دختر مو قرمز از کنار زدن برفهای بیشمار، زمخت و سوخته شدند. هیچکس...
On hold همه چیز با یک سفر شروع شد. رفتار های شرلوک عجیب و غریب شده بود، و همه فکر میکردند این فقط بخاطر استرسه. پس تصمیم گرفتند تا با جان به فیجی سفر کنند. با این حال، سفری که قرار بود یک تعطیلات ساده و آرامشبخش برای دوری از استرس شغل کارآگاهی باشد، تنها دری به روی اضطراب و پریشانیِ بیشتر باز کرد. زمانی که جان متوجه...
هیچچیز همیشگی نیست. نه مرگ و نه زندگی... نه اخلاق خوب و بد آدما... نه لحظات بدون مشکل و غم، و نه اون تلخیهایی که شیرینی زندگی رو به فراموشی میفرستن... نه. هیچچیز همیشگی نیست. جز تغییر!
بوی عود جنگل باران و صدای ویولون فضا را پر کرده بود. "فک میکنی اونا بتونن بهمون کمک کنن" برای چند لحظه صدای برخورد آرشه و سیم متوقف شد . از پنجره نگاهی به زوج جلوی در نداخت. "اوه جان عزیزم باور کن هرکسی میتونست همه ی معماها رو حل کنه اگه تمام صفحه رو میدید."
♡جانلاک|johnlock ♡ •▪︎• Rankings : #John🥇 #Sherlock🥈 #JohnWatson🥈 #johnlock🥇 #شرلوک🥇
خیلی وقت بود که دیگر نمی توانست جریان خون را در رگ هایش حس کند...خشک...سرد...یخ زده...با قلب و روحی عاری از هر گونه احساس...می توانست تمام آن بغض و فریاد های خالی نشده را در گلویش حس کند و در گوش هایش بشنود.می توانست تمام آن زندگی ای را که حال مانند ویرانه ای در جلوی چشمانش آوار شده بود را به خوبی هر روز ببیند....سه س...
شرلوک و جان، به پیشنهاد یا شایدم اجبار شرلوک، به یک سفر تفریحی روی دریا میرن. "که جان یکم استراحت و تفریح کنه..." مشکل اینجاست که شرلوک هیچوقت اهمیت نمیده. و مخصوصا هیچوقت خودشو گرفتار شرایط کسالت آوری مثل تفریح به سبک مردم عادی وسط دریا نمیکنه. اونم وسط دریا!! "یه جای کار میلنگه" جان با خودش فکر میکنه. یه فف جانلوک...
شرلوک و جان با هم رابطه ی عاشقانه عالی داشتن تا اینکه در طول یع پرونده اتفاقی برای جان میافته و...
وان شاتهایی از جان و شرلوک که ترجمه میکنم امیدارم خوشتون بیاد به دوستاتون معرفی کنید خیلی وقته ترجمه نکردم پس اگه بد شد ببخشید "Originally written by @Obsessedminddumpster"
اینستاگرام: Johnlock.ir "بعد از رفتن به جنگ، جان دوباره به خونه برگردونده میشه، این بار با یه قوزک شکسته و حافظه ای که بخشیش رو از دست داده. جان نمیتونه 5 سال گذشته رو به خاطر بیاره. 5 سالی که به عنوان همکار و همسر شرلوک هولمز سپری کرده بود. " . . خب این داستان مال من نیست. من فقط برای یه دوست ترجمش کردم. حتی نمیخواست...