Select All
  • cruel»Zarry (persian translation)
    1.9K 203 4

    زین ، موهای قهوه ای فرشو تو مشتش میگیره سرشو به عقب هل میده و موهاشو با اسلحه مشکی عقب میده "نقشه یکی اینجا نتیجه برعکس نداد؟"اروم میخنده "فک کنم داد عزیزم" "زین میتونم توضیح بدم لطفا بهم گوش کن" "توضیح؟"زین اسلحرو تو دهن هری برد "مامان بابات بهت یاد ندادن بادهن پر حرف نزنی؟البته که نه،اونا مشغول یاد دادن چیزای دیگه ب...

  • mind of mine [zarry]
    8.5K 1.4K 13

    + اولین باری که اینجارو دیدم انقدر محوش شده بودم که تا مدت ها هر روز به عشق دیدنه این منظره ساعت ها قبل از غروب اینجا منتظر میشستم...به نظرم قشنگ ترین چیزیه که دیدم... از دیدنه اون صحنه سیر نمیشدم.بالاخره بعد از چند دقیقه که دیگه هوا تاریک شده بود و خورشید کامل غروب کرده بود،برگشتم سمتش... - ولی من چیزه زیبا تری هم دی...

    Completed  
  • relax (ترجمه )
    109K 10K 44

    عاشق دشمن شدن بخشی از برنامه نبود این قرار نیست پایان خوشی داشته باشه

    Completed   Mature
  • About My Heart [Zarry]
    8.1K 1.1K 13

    +برام مهم نیست چی کار کردی زین.برام فرقی نداره. چون تو نه میخوای و نه میتونی به من آسیب بزنی.باشه؟ ولی میتونی بهم ارامش بدی. میتونی خوشحالم کنی. میتونی یادم بیاری مفهومِ شادی و زندگی کردن چی بودن. اگر خودت نمیخوای من دیگه اصراری ندارم ولی اگر بخاطر من بری هیچ وقت نمیبخشمت. چون تو بخاطر ترسِ خودت رفتی نه من. اگر واسه م...

  • Shsh!
    53.7K 7.2K 47

    هری فهمید اگر میخواد زنده بمونه باید بین لبای زین نفس بکشه! شکار معصومیت یک پرنس زیبا واقعا ستودنی بود! دست زین پایین رفت و هری لبشو محکم گاز گرفت ؛ کمربند اون حوله ی مزاحم رو از جاش کند.. دست مرد لای رونش حرکت کرد. حس میکرد ملافه های زیرش الانه که آتیش بگیرن! طولی نکشید که وجود ناگهانی زین رو تو خودش حس کرد! چنگ د...

  • love Me Blue (ZARRY)
    63.5K 6.7K 26

    #🔞 "" درست وقتی که وارد دانشگاه شدم اتفاق افتاد.. اولین روزی ک واسه ملاقات با مدیر دانشگاه رفتم اون خورد بهم! دوتا قطب مخالف ولی مکمل همدیگه من زیادی تو کیوتیتم موندم! و اون زیادی گُنگُ خشنه! ولی بلده چیکار کنه..! احمقانس ازش جلوی بقیه تو راهرو دانشگاه کتک بخوری ولی چند وقت بعد تو خونه ای که واسه دانشگاه با هم زندگی...

  • A Night With Malik [Z.S]
    19.4K 2.3K 20

    (Persian Translation) هری استایلز مطمئن بود که زین ماليك هیچوقت متوجه وجودش و احساساتی که اون از دوران دبیرستان نسبت به اون داره نمیشه، البته همه اینا مربوط به قبل اون شبه. همون شبی که زین، چیزی که مال اون بود رو بدست آورد. و اون چیز هریه!