نامجون پرستیدن رو بلد بود؛ بهتر و عاشقانه‌تر از هر پرستشگری... اما معبودش خیانتکار از آب دراومد! جلوی چشم‌هاش و روی تخت مشترکشون تموم اعتماد و عشق مردش رو فرستاد به درک و منفور شد. اما سرنوشت دوباره قرار بود روبه‌روی هم قرارشون بده؛ سوکجین غم‌زده اما خیانتکار و نامجونی که دیگه حسی جز خشم و نفرت نداشت... _"کیم سوکجین،...
یه آلفای فوق خجالتی با یه امگای شیطون و هورنی.... به نظرت چه ترکیبی میشه؟ منو که هیجان زده میکنه.🍓🧊 . . . جین پوزخندی زد، صورتش رو نزدیک آلفا برد و لیسی زیر چونش زد. + هیش... می‌خوام وقتی عضوت داخلمه بیای.
«پوزخند زنان به اسمان شب نگریست؛ با کنایه از اسمان شب پرسید: ماه در آغوش تو زیباست یا ماه در آغوش من؟» Couple:KookJin|VMin|Sope Genre:Historical|Omegaverse
وانشات بوک اینجا وانشات یا چند شاتی های کوتا آپ میشه ژانر های موجود در این بوک(اسمات،امگاورس،هایبرید،ومپایر،مافیایی،سافت،امپرگ،سد اند،هپی اند،Bdsm،ددی کینک،درتی تاک،مامی کینک،پاور باتم و ...) همه نوع کاپلی قراره آپ بشه نکته: هیچ کدام از این داستان ها واقعیت ندارد!
TAEJINKOOK ما همه درست وسط ماجرا وارد شدیم. یک داستان کاملاً متفاوت از ازدواج سنتی. Persain translate
_من میدونستم معنی "یوبو" چیه اما همه چیز از جایی شروع شد که فهمیدم یوبو برای جونگکوکی، جین هیونگه :)) @Spidervictory "چنل تلگرام" Writer : KAIZU Genre:Anything is possible.
『پایان یافته』 نوای مرگ رو نادیده بگیر، تنها به چشم‌های من نگاه کن و خود واقعیت رو درونش پیدا کن. خود واقعیت رو بپذیر و تنها منِ دیوانه رو دوست داشته باش. سیاه و سفید در کنار هم زیباترینن. ○●○● 𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑻𝒉𝒆 𝒓𝒆𝒂𝒍 𝒚𝒐𝒖 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏, 𝒕𝒂𝒆𝒋𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒇𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚, 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, �...
Inappropriate | نا مناسب (نا درست) خلاصه: کیم سئوک جین یه پدر تنهاست که تلاش میکنه دو پسر نوجوونش، جیمین و یونگی رو بزرگ کنه. جین به سختی کار می کنه تا یه زندگی خوب واسه اونها فراهم کنه. تو تمام این سالها به تنهایی عادت کرده وقتی تنها چیزی که میخواد، ارتباط برقرار کردن دوباره با پسراشه چون توی این سال ها، زمان های زیا...
_درحال‌حاضر، نمی‌دونم می‌خوام ببوسمت یا از روی پل پرتت کنم پایین... _میتونم انتخاب کنم؟! @Spidervictory "چنل تلگرام"
"نفرین اکو" _برام مهم نیست حتی اگه اکو باشم! انقدر فریاد می‌زنم تا نارسیس صدامو بشنوه... میشنوی ته؟! تا آخر دنیا هم که شده داد می‌زنم عاشقتم! @Spidervictory "چنل تلگرام"
مینویسم از تو از لبخندت از روزگار عاشقیمان از صدای خنده ات از پاکت نامه هایمان ،از پاییزی که بی خداحافظی رفت ، از درد و حسرت شبهای زمستانم از دل هایی که در سرمای جانسوز زمستان اتش گرفت از غم بهاری که بی تو آمد و بی تو رفت . از درخت عریان قلبم از سکوت کره کننده خاکسترت 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑻𝒂𝒆𝒋𝒊𝒏 . 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏
نامجون و جین، دوتا مافیای خطرناکن که یه روز دستور دزدی یه پسربچه رو دریافت میکنن. غافل از اینکه...... ژانر: مافیا، فلاف، امپرگ کاپل: نامجین، کوکوی، یونمین
_ بقیه هرچی میخوان میتونند صدام بزنند... سنگدل، بی رحم، هوسران... ولی حتی منم خط قرمزایی دارم و همون خط قرمز لعنتی، اجازه نمیده برای داشتنش تلاش کنم... میتونم دوست داشته باشمش... ولی نمیتونم داشته باشمش... یه تهجین استوری دیگه😉❤️
کوبیدن و از نو ساختن چهره‌ی انسان‌ها تهیونگ رو آروم می‌کرد؛ اما نه به اندازه ای که عطر تن گل سرخ پشت میز کافه عصب های بویایی‌اش رو بی‌حس می‌کرد! آه از اون رایحه ی خوشبو که تمام مولکول‌های اکسیژن رو به سخره در آورده و بر محیط شیدا کننده حکم فرمایی می‌کرد. اما تهیونگ جز همسر نازنین و شکننده‌اش به احساس دیگه‌ای اجازه‌ی...
این بوک محوریت جین میباشد و تمامی شیپ های جین را شامل میشود به حرمسرای جین خوش اومدید
ازدواج تهیونگ و جونگکوک دو آلفای قدرتمند خانواده کیم و جئون یک شکست تمام عیاره. چی میشه برای نجات این ازدواج پای اومگای شیرین ولی سرکش خانواده مین، سوکجینِ زیبا و خواستنی وسط بیاد؟؟ . . . #تهکوکجین #سوکجین #جونگکوک #تهیونگ #کوکجین #تهجین #kookjin #teajin #teakookjin
-وانشات- Genre: romance-Angst ⊹ «می‌دونم، می‌دونم اما باور کن دست من نیست؛ فکر می‌کنی حال و روز خوبی دارم من؟ نامجون، خودت می‌دونی که دوستی ما چقدر واسم ارزشمنده اما من مجبورم! اگه تن به این ازدواج ندم، خانوادم نابود میشن!» کاپل: نامجین
-وانشات- Genre: Angst «سوکجین من خیلی تحمل کردم اما فهمیدم که دیگه نمیتونم تحمل کنم و کنارت نباشم، و من هم تصمیمم رو گرفتم؛ سوکجین عزیزم!» کاپل: نامجین
🖇️ Name:Trust Genres: Omegaverse, Criminal, Angst, Smut Couples: Namjin, Vkook By: Padi Up: یکشنبه ها مگه اینطور نبود که یک رابطه پایه‌اش اعتماده؟ پس چرا اعتماد تنها چیزی بود که توی هیچ کدوم از روابطش وجود نداشت؟! اینجا دقیقا پایانش بود. شروع این داستان پایانی برای اعتمادش بود. 🖇️
𝒎𝒊𝒅𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 | نیمه شب همه چیز با مرگ پدر و برادرم تغییر کرد، حالا من مونده بودم با دشمنانی که با ظاهری دوستانه قصد شکست دادنم را داشتن... فکر میکردم بین تمام آدم های اطرافم، حداقل تو یکی واقعیِ اما تو هم به من ثابت کردی که هم چیز در این دنیا، جز دروغ نیست، تمام اون حرف ها و احساساتی که باهم لمس کردیم همش دروغ بو...
سالها جنگ و درگیری بین کشور کره مرکزی و کره جنوبی وجود داشت،و نه تنها دولت‌ها که مردم هم با هم دچار اختلاف شده بودند، و این مشکلات باعث آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی فراوانی شده بود و حتی تا مرز نابودی کشورها پیش رفته بود پس بزرگان با اطلاع از زنگ خطر تصمیم گرفتند صلح رو به کشورها و مردم هدیه کنند آن هم با اجرای یک سنت...
نامجون و جین دوتا دوست آیدل ان که یه روز تو راه برگشت از مراسم، تصادف میکنن. وقتی بیدار میشن متوجه میشن که.... ژانر: فلاف، امگاورس کاپل: نامجین، تهگی.
[ وانشات بوڪ ڪاپل هاے ڪیم سوڪجین ] 💙 داستان های غیرتکراری با ژانرهای متفاوت و خاص 💙 ژانرها: فانتزی، درام، رمانتیک، انگست، فلاف، کمدی و... از متنِ داستان: + یاااا! جئون جونگکوک! تو چرا ادب نداری؟ این چه طرز حرف زدن با یه بزرگتره؟ مثلا هیونگتما! - اوه اوه.. چی شد بیب؟ اون موقع هایی که مثلِ یه بچه ی 3 ساله کیوت میشی و...
آلفا نامجون بعد از جشن فارغ التحصیلیش رفته بود پارتی تا عشق و حال کنه که کراش ترین اومگای دانشگاه که از قضا استادش بوده رو میبینه و صد البته که نامجون دست رد به چنین اومگایی نمیزنه...
همه برای حفظ قلمروی خودش جنگ میکنن لیدر یه پک موظفه از دارایی‌هاش محافظت کنه چی میشه اگه یه قلمرو توی جنگ شکست بخوره؟ تمام دارایی‌هاش به غارت قلمروی برنده درمیاد پول، زمین، بتاها و آلفاهایی که زنده موندن و البته امگاها کیم نامجون لیدر قلمروی شادو (سایه) به عنوان یک غارتگرد دوست داره چیزای خاص رو برای خودش برداره و ب...
نامجون هیچوقت فکرشو نمیکرد، یه چوپاکابرا بتونه باعث اون بوسه بشه. بتونه دست های معشوقه اش رو روی تنش بنشونه. " هیچوقت " فکرش رو نمیکرد بین کلکل های همیشگی شون، بوسه ای از جین بگیره...
از چهره دیدنیِ تو تنها هاله ای باقی مانده که شبها آن را در دستانم میگیرم و اشک میریزم؛چرا که هرروز کمرنگ تر میشود:'( کاپل:تهجین ژانر:مدرسه ای،اسمات،رمنس،درام
"جین عزیزم، متاسفم. این یکی عاشقانه نیست." و هیچ تصوری نداری که بعد از این جمله چطور همه چیز اونقدر خاکستری شد که با یادآوری یادداشت‌‌های رنگارنگت هم از خنثی بودن ناتمامش نجات پیدا نکرد. بعد از اون چیزی غیر خاطرات عزیزمون نموند تا ثابت کنه من هم یک روز از چیزی که امروز هستم سرزنده‌‌تر بودم. خاطرات تو تنها مدرکی بود...
