I was your lover
بلاخره قلدر و دردسرساز مدرسه غیبش زد و دوست پسرش وارد اون مدرسه شد Couple : sope _ namjin Genre: Competition _ School _ Romance _ Angst Don't have eny smut Up days: Tuesday Read with a cup of coffee^^
بلاخره قلدر و دردسرساز مدرسه غیبش زد و دوست پسرش وارد اون مدرسه شد Couple : sope _ namjin Genre: Competition _ School _ Romance _ Angst Don't have eny smut Up days: Tuesday Read with a cup of coffee^^
نامه ی مهم افسر کیم تهیونگ، سرهنگ جانگ هوسوک رو به اون بندرگاه کوچیک و بار "پیول" می رسونه. اما هوسوک هیچ ایده ای نداشت که بارمن اون بار، مین یونگی، قراره معادلات ذهنیش رو بهم بریزه..! ~داستانی دیگر از شهر ساحلی همیشه شلوغ و پر هیاهو~ **این داستان بخش دوم The last sunflower vkook محسوب میشه، اما شخصیت های اصلی اون متف...
'احساسات متغییرن.' این شعارِ یونگی توی کل زندگیاش بود. وقتی توی دورانِ دبیرستان از یکی خوشش اومد، برای به دست آوردنش تلاشی نکرد چون احساسات یکسان نمیموندن. وقتی توی دانشگاه شیفتهی همکلاسی پر سروصدا و زیباش -جانگ هوسوک- شد، فقط مثل یه احمق از دور به تماشاش نشست چون هنوز هم، احساسِ آدمها عوض میشد، گرچه، وقتی بعد از...
|در حال آپ| مونو ها کسایی هستن که دنیا رو خاکستری میبینن نمیشه بهشون گفت کور رنگ چون اونا با کسایی که کور رنگی دارن فرق میکنن!! اونا به فردی به اسم "پروب" نیاز دارن تا بتونن رنگها رو ببینن و تشخیص بدن اما خب اگه اونا پروبشون رو ملاقات کنن شاید یه مشکلاتی ایجاد شه.. جانگ هوسوک یه امگا و مونوعه که اعتقاد داره نباید پر...
فصل دوم آگوست دی.فیک ترجمه شده. یونگی داره بیخیال میشه. داره آگوست رو رها میکنه. چون با وجود آفتاب، درخت های نخل و دریا، کی به یه آدم کش نیاز داره؟ ولی به شکل بی رحمانه ای بهش یادآوری میشه نمیتونه از هویتش فرار کنه، نه تا یه میلیون سال دیگه. چون به یه چیز تیره تر، یه چیز سرد تر از آگوست نیازه تا تیم از این مخمصه نجات...
_فصل اول تمام شده_ یونگی خوب نفس نمیکشه و یونگی از اتیش و دود وحشت داره، پسر بچه اگه دقیقهای از اسپری آسمش دور بمونه گریش میگیره و توی یتیمخونهی یانگ، هیچکس نیست که دوستش داشته باشه و بهش اهمیت بده، مطلقا، هیچکس! حالا حالا، کی مقصر حال الانشه؟! - از وقتی چشم باز کردم تو الههی من بودی، و من هربار تورو باختم! - یه...
-وقتی سَوار یک اژدها بمیره، اژدهاشم میمیره...!❄️💎 • کاپل اصلی: سپ (یونگی تاپ) ژانر: تخیلی، تاریخی، فانتزی، رمنس، اسمات روز های آپ: خدا داند'-'
Summary: ناگهان از یک لامبورگینی اونتادور بنفش رنگ، مردی با بالاتنه برهنه که فقط یک جکت چرم مشکی پوشیده بود، بیرون آمد. مرد بازوکا را روی شانهاش انداخت و به اتوبوس شلیک کرد. اتوبوس در آنی منفجر شد و به دو تکه آهنپاره بدیل شد. زیر دستانش مات و بهوت به او نگاه میکردند. جی(J) درحالی که آدامس بادکنکیش را باد میکرد،...
Summary: مین یونگی یه آهنگساز، نوازنده و نقاش در دنیا ی مدرنه که بر اثر یک بیماری از دنیا می ره. حالا چه اتفاقی می افته که اون تو یه دنیای موازی و در بدن یک امگا ۱۷ ساله تناسخ پیدا کنه؟ حالا چی میشه که اون امگا یه امگای معمولی نباشه و یه راز بزرگ داشته باشه؟ Update days: هر وقت حسش بود Genres: comedy, omegavers،...
^ فرستاده ای از بهشت ^ *فعلا متوقف شده* کاپل اصلی: Sope ژانر: درام ، فانتزی Caver by MJ_storiess مقدمه: عشق همینه...نمونه ی بارز دو کلمه ی سوختن و ساختن! عشق میتونه لوسیفر رو از بالا ترین جایگاه بهشت به پایین ترین جایگاه جهنم تبعيد کنه... عشق میتونه آدم رو از زیبایی های پایدار سیراب کنه و به عمق زشتی ها و سختی ها بکش...
- میدونی سوکجین هیونگ، مهم نیست چطوری فکر میکنی، حالا من یکی رو توی زندگیم دارم که عاشقشم، یکی رو دارم که من رو در آغوش میکشه، بی اینکه توی سرم فریاد بکشه و بگه" تویه هیولای پست فطرتی جونگکوک!".. ژانر: Mystery/politicaldrama/Tragedy/drama کاپل اصلی :Sope/KookMin کاپل فرعی: Namjin
در حال ترجمه/ سپ همه سولمیتی دارن. در این مورد حق انتخابی نداری. سرنوشت تصمیم میگیره باید عاشق چه کسی بشی، چه دلت بخواد و چه نخواد، ولی خب سرنوشت معمولا درست تصمیم میگیره. این بار سرنوشت گند میزنه. بدجور. (آیدل ناموفق، جانگ هوسوک، دقیقا به همون کسی پیوند میخوره که رویاش رو نابود کرد) کاپل اصلی: سپ (سوییچ) کاپلهای فر...
❌برای همیشه متوقف شده ❌ اینجا بوسانِ و کمی دورتر از اینجا توی یک روستای کوچک همه مشغول گذراندن روز های عادی و تکراری یک تابستان دیگه بودن تا اینکه یک شب خوابیدند و فردا صبح دیگه هیچ خورشیدی اونجا طلوع نکرد ! وقتی اولین بار توی دهکده ساحلی اونو دیدم فکر میکردم با زیباترین دختر دنیا رو به رو شدم اما وقتی منو صدا زد فهم...
"_ اگه این چیزیه که میخواد، اگه میخواد مثل قبل باشم؛ مشکلی نیست من اون رو به خواستهاش میرسونم... من دوباره عاشقش میشم... " ~~~•••~~~•••~~~•••~~~ دوباره عاشقت میشم کاپل اصلی: سپ (یونگی تاپ) کاپل های فرعی: نامجین/تهکوک/سکرت ژانر: درام/رمنس/اسمات وضعیت: در حال آپ
𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑺𝒐𝒑𝒆 ♡ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 ♡ 𝑽𝒎𝒊𝒏 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆💥 𝑽𝒊𝒐𝒍𝒆𝒏𝒄𝒆🥀 𝑴𝒑𝒆𝒓𝒈💫 وضعیت:در حال اپ _______________ هفت سال پیش،هوسوک از طرف جفتش رد شد. زیر فشار مردن مجبور بود تا از بچه ی جفتش که داخل وجود اون داشت رشد میکرد مراقبت کنه دل شکسته و آسیب دیده رها شده بود. از دنیایی که بهش...
"فقط یه بار! فقط یه بار تو زندگی فاکیم باتم شدم و حدس بزن چی؟ فاکینگ شت!!!! ازت حاملم جانگ هوسوک! چی میشد اون شب به جای این که من برم زیرت، تو میرفتی زیرم؟ چی میشد؟" "ولی من یه آلفام. و تو یه بتایی یونگی!" "کیرم تو این زندگی که هم باید به خاطر بتا بودنم برم زیرت، هم از شانس بدم ازت حامله شم. فاک یو." "به من ربطی نداره...
[ و من دانسته جرم عشق تورا به دوش کشیدم .ای سنگین ترین گناه من ] در دنیای من عشقو احساسات پوچ انسان ها راه نداره اینجا ما یاد گرفتیم هر نوع احساسی بیماری محسوب میشه بیماری خطرناکی که سالانه انسان های زیادی رو از بین برده . در دنیای من عشق بزرگترین جرم بشریته جرمی که حکمش گرفتن نفس انسان هاست. به دنیای من خوش امدید �...
فیک ترجمه ای یک سوال ساده🌸 یونگی هیچ وقت تصور نمیکرد تو یه رابطه پا بذاره، تا اینکه یه مصاحبه گر در این باره ازش میپرسه. از اون به بعد، اون شروع میکنه به فکر کردن راجع به اینکه چرا هیچ وقت تا به حال همچین قصد و نیتی به ذهنش خطور نکرده، که این موضوع یونگی رو به مطرح کردن سوالاتی دربارهی زندگی عشقی و همینطور نقشش به عن...
▪︎▪︎translation▪︎▪︎ ادیت: @artificial_tear هوسوک (امگا) پرنس پک جانگ و یونگی (الفا) پرنس پک مین هستند این دو نفر از بچگی باهم بودن به همین خاطر والدینشون تصمیم میگیرن که باهم ازدواج بکنن ولی وقتی یونگی دوازده ساله میشه به پک مین حمله میشه و پدر و مادرش توسط دشمنانشون کشته میشن بعد از این اتفاق یونگی شروع میکنه به سرد...
𝒏𝒂𝒎𝒆 : 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒇𝒍𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒂𝒕𝒕𝒆𝒏𝒅𝒆𝒅 ✈ ⪼ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑺𝑶𝑷𝑬 ⪼ 𝑮𝒆𝒏𝒆𝒓𝒔 : 𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓 ; 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 ; 𝒍𝒊𝒇𝒆 𝒔𝒕𝒚𝒍𝒆 ; 𝒎𝒑𝒆𝒓𝒈 : 𝒄𝒖𝒕𝒆 ; 𝒂𝒏𝒈𝒔𝒕 ⪼ 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : #𝒉𝒂𝒏𝒂 ⪼ 𝑻𝒆𝒍 : 𝒘𝒊𝒏𝒕𝒆𝒓_𝒗𝒊𝒍𝒍𝒂𝒈𝒆 💙❄️ ⪼ 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒚 𝒆𝒏𝒅 ⪼ 𝒑𝒂𝒓𝒕 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒕𝒐𝒓...
یونگی به گیسوان سفیدش چنگ زد و درحالی که قطره اشکی از روی بیچارگی از پلکش چکیده بود فریاد زد: "به چی قسم بخورم تا باورم کنی؟ به اعتماد از بین رفتت؟ به جون خواهرم؟ به روح پسرمون؟ به خون پایمال شده ی مردمم؟ به کدوم خدا پناه بیارم تا باورم کنی؟" هوسوک چانه ی اورا محکم در دست گرفت و به چهره ی رنگ پریده و بیمارش زل زد.بوسه...