𝙒𝙍𝙀𝘾𝙆𝙀𝘿 | 𝙇.𝙎
_ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[ادیت شده]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀
_ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[ادیت شده]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀
-Complete- "برای انتخاب لونا دیگه وقتی ندارم. تو جفت مقدر شده ی منی اهمیتی نمیدم اگر یه الفا یا هر کوفت دیگه ای تو حق نداری این تصمیم رو بگیری که نمیخوای لونا باشی." "من الفام و الفاها نمیتونن جفت بشن. در ضمن من به جفت های مقدر شده اندازه ی فاک هم اهمیت نمیدم." "باشه ولی اگر قبول نکنی لونا بشی از اونجایی که من رییس پک...
"جایی که لویی بارتندر یک -پاب.بار منطقهی پایین شهر شیکاگو- دانشجوی با استعدادی که به بی استعدادی معروفه. بیشتر خلاق بود تا شبیه یک دانشجوی عادی باشه. یکی از دانشجوهای ترم اخر رشتهی کامپیوتر. و هری دانشجوی پزشکیه، تمام سال های عمرش رو با برنامه های دقیق روی دیوار اتاقش زده بود، اون هم از چهارده سالگی اون پیش بینی کن...
تمام شده~ «برای صدها سال فکر میکردم پرقدرت ترین موجود این دنیام... ولی من چیزی بجز یه هیولای نفرین شده نیستم! من مجبورم ازت دور باشم تا بهت آسیب نزنم... من... من مجبورم. مجبورم برم که تو آسیب نبینی مخلوق شیرینم...» . . . . . . . «نرو! اشکالی نداره اگه بهم آسیب بزنی! دردای جسمم خوب میشن ولی اگه نباش...
Completed ✓ زمانی که چشم هاشون رو باز کردند،گیج و سرگردان بودند و با آشفتگی به اطرافشون نگاه انداختند. تنها درکی که همگی تو اون لحظه داشتند تو یک واژه خلاصه میشد: ترس. ترسی که هرچی بیشتر میگذشت،بیشتر در وجودشون رخنه میکرد و انگار اون مرد از همین ترس اون ها تغذیه میکرد و لذت میبرد. اون ها هراس داشتند از اینکه نفر بعد...
لویی مرگه. دستاش قاتله، چشم هاش خطره و لبخندهاش دروغ... هری زندگیه، دستاش هنره، چشم هاش آرامشه و لبخندهاش واقعی. ترکیب قشنگیه اما پایان قشنگی هم داره؟ #loveislove #larrystylinson
[completed] [edited] به هری گفته شده که ازش چه توقعی میره. اون حتی قبل از تولدش با وارث پک تاملینسون نامزد شده بود. اون تو احاطه و دست پروردهی امگاهای مطیع، که تنها هدفشون تو زندگی خدمت به آلفاهاشون بود، یکی از هم نوع اونا شد. اون با یاد گرفتن اینکه چجوری آلفاشو راضی کنه، بزرگ شد، آلفایی که هیچی دربارهاش نمیدونست،...
¦ Larry Stylinson Mystery Novel ¦ مستر دیر عزیز من از شما طلب بخشش دارم من نه قاتلم نه گناهکار و نه طعمه! من نه به شما, و نه به بستیآل سیتی تعلق ندارم! لطفا پوزش بنده رو بپذیرید و بنده رو به لندن برگردونید! خدمتگزار شما مستر بانی. هشدار:عزیزان این ففیک به دلیل کریپی بودن و شاید ترسناک بودن برای همه مناسب نیست! همچنین...
لویی رقصنده اصلی باله سلطنتیِ. وقتی رقیبش, اعجوبه ی بد خلقِ رقص ,هری ,به کمپانی ملحق میشه ,زخم های قدیمی دوباره سرباز میکنند و احساسات قدیمی دوباره شعله ور میشوند. در طی تولید ' دریاچه ی قو ' توسط کمپانی, رازی که عشق اونهارو محکوم به فنا کرده بود سرانجام فاش میشه. ولی آیا خیلی دیر خواهد بود؟ [ Persian translation ]
-تو چی از جون من میخوای؟ خسته نشدی از این همه کثافت کاری؟ اونم بخاطر پول ؟ فقط بگو چی از من میخوای و تنهام بزار +خودتو ! • رقیبِ معشوق • -M.Preg- Written by: Cnstylinson
داستانِ عاشقانه و غم انگيز دخترى غمگين و پسرى مُرده ، كه بايد با كمك هم در ميان اندوه بسيار و راز ، قاتل پسر رو پيدا كنن و متوجه بشن كه شايد مرگ ، پايان نيست. © All Right Reserved Seasidestyles [Persian Translation] (Harry Styles AU)
کار کردن برای مافیا اى که دنیا رو اداره میکنه باعث شده هری بدونه که چطورى بُكشه ، چطورى قربانی هاش رو شکار کنه و چطورى از خرج كردن هرگونه رحم و مروتى خوددارى كنه. اون به محیط تنها، ساکت و خشن عادت داره. اون در کاری که انجام میده بهترینه. ولى وقتی که اون برای حفاظت از دختر رییس در برابر قاتل هاى جهانى انتخاب ميشه...
اونا عاشق هم شدن اما باید یاد بگیرن عشق تنها دلیل برای باهم بودن نیست پس باید برای باهم بودنشون دلایل دیگه ای داشته باشن... Larry Stylinson Fanfiction start: 94/12/1
لویی سال آخر دبیرستانه. و تمام تمرکزش روی درس و فوتبالشه تا با موفقیت بتونه از دانشگاه فوتبال "منچستر یونایتد" پذیرش بگیره. با وجود خانواده ای پیچیده ، مشکلاتش و آینده ی نامعلومش، تنها چیزی که فکرشو نمیکرد این بود که بزرگترین دشمنش اینجوری دلش رو بلرزونه! نه!!!! اینکه هری "دشمنِ بامنفعتش" بشه اصلا توی برنامه هاش نبود...
• زین توی فروشگاه والمارت کار میکنه. اون دوست پسر نداره و خیلی وقته که به یه قرار نرفته. مامانش همیشه دنبال یه پارتنر برای اونه و حالا هم که برادرش میخواد ازدواج کنه، فشار از طرف اون بیشتر شده. زین میخواد که یک نفر رو پیدا کنه، ولی با درنظر گرفتن اتفاقاتی که در گذشته براش افتاده یکم سخته. اون مجبور میشه با کسی که ماما...
"گوش کن،" هری محکم گفت، نشست روی تخت. "وسط حرفم نپر... اصن حرف نزن. گوش کن. من بهترینارو برای دخترام میخوام، و بعضی وقتا فکر میکنم که تو بهترین نیستی. زمان ملاقات هات ثابت نیست و تو همیشه فقط به این اهمیت میدی که پدر باحاله مورد علاقه باشی بجای اینکه به امنیت دخترات اهمیت بدی. اگه میخوای یه بخشی از زندگیشون باشی، باید...
لویی غالبا یه لاشیه و هری فک میکنه که اون یه آشغاله. تا وقتی که نظرش عوض میشه. • a Larry Stylinson Fanfiction. • _ترجمه ی فارسی. نویسنده : mochaharry تلگرام : FanfictionsOnly
-کاش میشد ازت بگذرم! +نمیتونی...نمیتونم! -چرا؟ +چون ما نقطه ضعف همیم! . . . ....ولی تو نقطه قوت منم هستی! Ziam💛❤
با دست های لرزان به بازو هایت چنگ بزن و خودت را در اغوش بگیر. به صدای غم انگیز موسیقی مورد علاقت گوش بده و ارام اشک بریز. در این دنیای خاکستری تنها بنفش کبود تو ترکت کرده و حالا رنگی در بین هاله های تیره وجود ندارد. ناخن هایت را در پوستت فرو کن تا حداقل رنگ سرخ خون، دنیایت را از یکنواختی دربیاورد. نوشیدنیه سرد و تگریت...
پروژه ی kx1 , پروژه ای که خیلیا منتظر رونمایی شدن ازش هستن اما چی میشه اگر همه چیز از کنترل خارج شه؟ rojii_tommo🌻 1 in fanfiction🖇 1 in harrytop🖇 1 in larrystylinson🖇
"ه-هری لطفا" گریه میکردم و دستامو به حالت دفاع جلو صورتم نگه داشتم.چشماش تیره شده بود مچ دستامو محکم گرفت به چسبوند به دیوار نفسش به صورتم میخورد و بوی گند الکل از دماغم بالا میرفت "خفه شو!" ناخونای کوتاهشو تو بازوم فرو کرد و از درد لرزیدم ولم کرد و به جاش یه مشت از موهامو گرفت..پرتم کرد رو زمین و از درد فریاد زدم ا...
Can you take me far away from here? Can you take me home? Ziam Mayne ⌲ Fan-Fiction By: sören Update: Ongoing
تنها چیزیکه میدونم اینه! اون یه طوفان بزرگه... یه نابودگر عظیم... -M.Preg- •دارای محتوای تاریخی • احساسی • خرق عادت • •Short Emotional Story• Written by:@Cnstylinson
[COMPLETED] همه سیگارهایی که مرهم حقیقتهای سمی بودن و سکسهای خاموشی که خاطرات رو، غده کردن. زیام. ۲۶ ژانویه ۲۰۱۹ تا ۳۰ می.
- میخوام کاری کنی همه چی و فراموش کنه بشه یه صفحه خالی از اون مرد فقط من و ببینه + این کار ریسکه ممکنه بیدار نشه یکم فک کن مرد تو میتونی همین حالا هم مال خودت کنیش - نه نمیشه هر کاری می کنم ازم می ترسه از وقتی اون آشغال بردش همه چیزش شده اون حتی الان هم که نیست اون و به من ترجیح میده لیام با گفتن این حرف ناخودآگاه د...
به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره ه...
•completed•این دفتر پر شده از گناه...گناه ما و خاطراتی که گذشت. تو همان گناه باش و من گناهکاری که ز تو توبه نکرد. | Larry stylinson |
|^Ziam & Larry Mermaid Short Story^| وقتی شاهزاده ی زمین هستی, قوانین زمینی دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم,آبروی سلطنت, وظیفه شاهزادگی تو در گوشت زمزمه می کنند! وقتی شاهزاده ی دریا هستی, قوانین دریا دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم,نجات جون هم نوعانت,وظیفه شاهزادگی تو در گوشت زمزمه می کنند! اما در کنا...
[On going] خلاصه: لوییزا شارلوت تاملینسون، شاهدخت و ولیعهد سابق سرزمین انگلستان، به دنبال از دست دادن اختیارات و حمایت پادشاه، متهم به تلاش برای به قتل رساندن ولیعهد وقت شده و مجبور به ترک انگلستان میشود. ------------------------------------------------------------------------------- اطلاعات: •زوج: لوییزا شارلوت تاملی...