My mate is an AUBERGINE! (Changjin)
Completed همه چیز توی زندگی هیونجین توی یه دوشنبه، درست ساعت ۸ شب تغییر کرد. همه چیز زیر و رو شد و باعث شد هیونجین تقریبا داد بزنه و از پلهها فرار کنه و بره طبقهی بالا، خودش رو توی اتاقش حبس کنه و به طور هیستریک فریاد بزنه: "نه نه! نه نه! نه نه!" چیزی که مهم بود حقیقتی بود که فهمیده بود. اینکه میتش یه بادمجون کوفتیه...