SPACE VOYAGE | Vkook [translated]
[ تکمیل شده ] وقتی هفت تا پسر که زیاد همدیگه رو نمیشناسن، داخل یک سفینه ی بزرگ، در فضا به مدت دو ماهِ کامل گیر بیفتن، همه چی قراره خیلی پیچیده و بههم ریخته شه!! این فنفیک اسمات داره. پس با ریسک خودتون بخونیدش
[ تکمیل شده ] وقتی هفت تا پسر که زیاد همدیگه رو نمیشناسن، داخل یک سفینه ی بزرگ، در فضا به مدت دو ماهِ کامل گیر بیفتن، همه چی قراره خیلی پیچیده و بههم ریخته شه!! این فنفیک اسمات داره. پس با ریسک خودتون بخونیدش
شایعه شماره 0 : خود ارضایی ممنوع! 🚫 اینجا یه زندان خیلی خوشگل و گرم و نرم با کلی طلسم های منحرفانه و شق کنندس که ما باید تحملش کنیم تا وقتی که اون تیکه کاغذ فاکی رو پیدا کنیم... مطمئنم قرار نیست خوش بگذره! _ کامل شده ✅
In Red - سرخپوش جونگکوک جئون، رئیس زادهی بند هشتم زندان گری سی! کسی که توی سلولهای اون زندان بزرگ شده بود و حالا یک تازه وارد توی بند هشتم، همه چیز رو بهم ریخته بود! 🔞🃏⛓ تازه واردی که بدون هیچ ترسی مقابلش میایستاد و با گستاخی جوابش رو میداد اما کی فکرش رو میکرد اون تازه وارد باعث شه #غرور خود ساختهاش رو از دس...
"بخاطر تو، حتی به شیطان هم برای تولدی دوباره اعتماد میکنم..." -Genre: Mystery, Thriller, Romance, Angst -Couples: YoonMin, TaeKook, NamJin [کامل شده] قبل از شروع: *پارت ها طولانی هستند و داستان آروم پیش میره. دارای صحنات دلخراش و 🔞 By: Vida
+82.... تو امروز توی کلاس ادبیات گفتی عاشق همجنس شدن گناه بزرگیه. پس بیا باهم توی آتیش جهنم بسوزیم Yoongi -میتونی اونجا تنها بسوزی روزبخیر ↵ فنفیکشن یونمین Story Ranking // # 1 Yoonmin # 1 Minyoongi # 1 Bangtan # 1 Funny # 1 Schoollife # 1 School # 1 Gayfiction # 1 Au # 2 Parkjimin # 3 Jimin
( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و...
مین یونگی رئیس بزرگترین گنگ سئول توی پارتی کلاب همسرش یه دانشجوی 20 ساله رو به فاک میده و نمیتونه فکر کردن به لذت رابطه داشتن باهاش رو از ذهنش خارج کنه. پارک جیمین ناخودآگاه درگیر قرارداد بیدیاسامی میشه که تا به حال چیزی ازش نشنیده. پانزده سال تفاوت سنی، یه رابطهی فعال جنسی و همسر یونگی میتونن از شکلگیری احساسات...
[ یونووی ] پایان یافته ژانر : ایو / روزمره / تکست / توییتر / حاوی اسمات / RPF کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ یونمین جئون جونگکوک، بوکسر جذابی که کیم تهیونگ، یکی از معروف ترین خواننده های کره رو نمیشناسه! چی میشه اگه تهیونگ متوجهی یکی از توییت های اون فاکر بشه و روش کراش بزنه؟
-اون دیروز توی این عکس بود ولی امروز رفته... +چه انتظاری داری فکر کردی میتونه تمام روز اینجا بمونه ؟ -ولی توی دنیای انسان های عادی هیچ کس از توی عکس فرار نمیکنه... ❙❚ ❙❙❚❚ ❚❙❙ ‹ هاگوراتز › ، مدرسه سحر و جادو، جایی که بهترین پروفسور ها از جادوآموز هاشون بهترین ساحره و جادوگر ها رو میسازن. و پارک جیمین، جادوآموز سا...
[ خداحافظ زیبا! ] ژانر : رمنس/ مافیایی / اکشن / معمایی / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ... روز آپ : یکشنبهها - برای من برقص زیبای وحشی. اون غریبهی عجیب با چشم های کشیده و اژدها مانندش همراه بادیگارد هاش عادت داشت هر هفته ساعت هفت به آمفی تئاتر لا فنیچه در ونیز بره و نگاهش رو به بالرین روی صحنه بده. رفتا...
خلاصه: دهه ی نود میلادی. بوی قهوه ی تلخ و کلاه های کج فرانسوی. پوستر تئاتر های شکسپیر در همه جای شهر. و پسری که توی اتاق واحدش در ساختمان هبیتیت مارسی نشسته و به عاشق بودن فکر میکنه... عشق به شوهر خواهرش که نوزده سال از خودش بزرگتره... آیا تهیونگ هم میتونست دل به عشق برادر زنش بده؟ کسی که از مارسی تا سئول رو طی کرد...
شرط شماره ی 0 : دروغ گفتن ممنوع! 🚫 مثل اینکه (بابابزرگ جونگ این) حالا حالا ها قرار نیست بیخیال ما هفت تا بشه! این بار چه چیزایی انتظارمون رو میکشن؟ هیچ ایده ای ندارم.. ولی آیا قراره همون هفت نفر باشیم؟ اوه نه بیبی... مثل اینکه این بار مهمون داریم! **فصل دوم فیکشن رومر** _ کامل شده ✅
_اسـلـحـه_ نویسنده: راحیل کاپل: ویکوک ژانر: جنایی، دارک، اکشن، انگست، ماجراجویی، اسمات، رمنس خلاصه: فرمانده تهیونگ، عاشق دل شکسته ای که برای گرفتن انتقام قتل دوستپسرش تراشه ای رو می سازه که عاقبت همهاشون رو نامعلوم میکنه و جئون جونگ کوکی که ادعا میکنه فقط یک کافهداره و دوست دبیرستان تهیونگه وارد زندگیش میشه اما...
𝐓𝐡𝐞 𝐓𝐫𝐚𝐩 تله 🔖|• بین آدمهایی که با ماسکهای روی صورتشون دور و اطرافش در حال رقص و شادی بودن داشت به دنبال شخصی بهنام کیمویکتور(تهیونگ) میگشت. مردی دورگه با چشمهای فریبنده و تیلههای آبی رنگ که قاچاقِ انسان انجام میداد! بازرس جئون قرار بود درآینده به عنوان یک پلیس مخفی به جای پسر عموی کیمویکتور وارد عم...
جنده ی کیم تهیونگ بودن....۵ کلمه...۱۸ حرف.....محض رضای فاک به این سادگیا نیست ...نیست اگه اون کیم لعنتی رئیس بزرگترین باند قاچاق اعضای بدن اوراسیا باشه.....نوچ نوچ این همش نبود....نه تا وقتی که مجبوری تا خرخره تو کثافت کاریاش فرو بری...فقط خفه شو...تو فقط جندشی کوک....ولی قراره جندش بمونی؟ 🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷 -نگاش کن...هن...
تو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین